حکمت اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اسلام - نسخه متنی

محمدصالح بن محمد باقر قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


الله الله از كبر حميت و فخر جاهليت كه عداوتها همه از او زايد و شيطان از آن ممر در دماغها باد عصيان و طغيان بدمد. و امتهاى گذشته را از اين راه بفريفت و گمراه ساخت و در چاه ضلالت و هلاكت انداخت.

الحذر الحذر شما را ازاطاعت مهتران و گردنكشان خويش كه به شرف و حسب تكبر كنند و بالاتر از نسب خود ترفع كنند و بر خداى عز و جل طعنه زنند و خلق او را سخره كنند و نعمت و احسان او را منكر شوند، با قضاى او مكابره نمايند و با نعمتهاى او راه مجادله و مغالبه گشايند، از ايشان بپرهيزيد كه قواعد بنيان عصبيت و عناد و دعائم اركان فتنه و فسادند.

پس از خداى بترسيد و با نعمت او ضد و مخالف مگرديد و بر فضل و احسان كه با شما نمود حسد مبريد و اين ناكسان بى پدر را اطاعت مكنيد و پيروى اين بى دين چند مكنيد كه با صافى خود درد ايشان آشاميديد و با صحت خود مرض ايشان آميختيد و با حق خود باطل ايشان داخل كرديد و ايشان اساس [ بعضى اين كلمه را اساس خوانده اند به معنى بنا و مصنف هم در اين كتاب و هم در شرح نهج البلاغه اش چنين خوانده. و بعض ديگر اساس خوانده اند "جمع اس به معنى بنا " در اين صورت اساس فسوق به معنى بنيانها و پايه هاى فسوق است. ] فسوق و احلاس [ مصنف "ره" در شرح نهج البلاغه ى خود گويد "چاپ اول- ص 330": احلاس جمع حلس به كسر پلاسى كه زير قتب بر پشت شتر گذارند و هيچ برندارند و هم پلاسى كه در خانه ها زير فرش و قالى اندازند. و از اين لفظ استعاره كنند براى هر چيز كه پيوسته مقيم و ملاصق چيزى است همچو شعار كه عبارت از پيراهن است و لازم تن است. ] عقوقند. [ [عقوق: بريدن و قطع كردن از خويشان پدر و مادر.

و احلاس عقوقند در اينجا كنايه از اينست كه آنان پايه ها و رگ و ريشه هاى لا ينفك فسق و فجورند.] ] شيطان ايشان را
شتران باركش ضلالت و گناهان ساخت و از جمله ى جنود و اعوان و لشكر خود كرده به ايشان حمله مى كند بر مردمان و ايشان را كلمه چيان و ديلچيان [ كلمه چى و ديلچى: هر دو اصلا تركى است به معنى مترجم. مولف اين كتاب در شرح نهج البلاغه به جاى اين تعبير چنين گفته است "رجوع شود بص 303 چاپ تبريز ": و مترجمان خود ساخته است كه سخن مى گويد بر زبانهاى ايشان مانند ترجمان كه از زبان اين سخن كند با آن و در تركى فعلا از اين لفظ به ديلمانج تعبير مى كنند. ] خود كرده است، سخن گويد به زبان ايشان تا بربايد عقلهاى شما را و داخل شود در چشمهاى شما و بدمد در گوشهاى شما. پس شما را آماجگاه تير بلا و پى سپر جفا كرده است.

پس عبرت گيريد به وقايع و نوازل كه رسيد بر مستكبران امتهاى پيشين از عقوبتهاى شديد و بلاى عظيم و به خداى پناه بريد از اين بادهاى عصبيت كه دماغها به كبر آبستن كند چنانچه پناه مى بريد به خدا از بلاها و طوارق [ بلاهاى ناگهانى و جمع طارقه است كه شبانگاه و بى موقع بيايد. ] دهر كه ناگاهان فرود آيد.

/ 97