حکمت اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اسلام - نسخه متنی

محمدصالح بن محمد باقر قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و ديگرى علمى و كمالى كسب نموده است و به آن مغرور و خودبين گشته است، اگر در مجلسى كسى بر او مقدم نشيند يا از كوزه پيش از او آب خورد بر خاطر او گران آيد و پندارد كه كارى بر خلاف صواب جارى گشته است و تميز از عالم بر افتاده است. آسمان غلط كارى پيشه كرده است و زمين بر جفاى ارباب كمال و فضل قدم افشرده است.

و من در اين زمان قومى از اشراف و اكابر مى شناسم كه صاحب خاندانند و مقبره ى عالى دارند كه در آنجا مدفون مى شوند اگر شخصى معروف با ايشان وصلت كند او را در آن مقبره دفن كنند از راه قرب سببى و اگر يكى از داخلان نسب ايشان بدحال و پريشان باشد او را نگذارند كه آنجا دفن كنند كه عار خود شناسند. گويند: هر گدا خود را به ما نسبت درست مى كند و در مقبره ى ما مى خواهد مدفون شود، ما نگذاريم تا رگى جنبنده در گردن داريم!

و بالجمله چه قبيح و خطا است تعصب و تكبر كردن به سبب نعمتى كه خداى عز و جل شخصى را به آن اختصاص داده باشد و از او نيكوتران را از آن محروم كرده. اوليتر به اين شخص آن است كه گردن فرو نهد و تواضع كند پيش ديگران كه از آن نعمت
محرومند، خواه نعمت دنيوى باشد و خواه دينى، بلكه از ايشان خجالت برده و شرمندگى كشد.

پس روا نباشد آدمى را كه به هيچ كمال از كمال صورت و معنى و حقيقى و غيرحقيقى و كسبى و نظرى تفاخر و تكبر كند و در مقام تعصب و تفوق درآيد، مگر خصال كريمه و اخلاق پسنديده و افعال جليله و آثار خطيره كه ناچار اگر نوعى تعصب در آن مدخل كند چنان باكى نبود كه آن مقصود چون ر صواب مبتنى است ضرر تعصب در آن چندين نيست. مثلا قومى گويند: هميشه وفود حاج را ما بلد راه بوده ايم و پدران ما ايشان را ميهمانى مى كرده اند، امروز ديگران در اين كار بر ما چرا سبقت كنند؟

ملخص بعضى از فقرات اين فصل كه مصدر به لفظ اياك است بر اين مضمون است:

كار قبيح مكن كه نامت قبيح و گناهت بسيار و شنيع گردد. غيبت مكن كه ترا نزد خدا و خلق دشمن گرداند و اجر اعمالت باطل سازد. حريص مباش كه دين را عيبى قوى است و بد همنشينى است. در كارها شتاب مكن كه عنوان پشيمانى و ناكامى است و هر كه بشتابد زود به سر درآيد. هرزه گوئى و پرگوئى بگذار كه بسيارگو بسيار لغزد و ملال انگيزد و گناهش بسيار بود و هرزه گوئى عيبهاى پنهان ظاهر گرداند و دشمنان ساكن را بر تو بشوراند. مبادا كه مركب لسان در ميدان غيبت اخوان بتازى يا سخنى گوئى كه بر تو حجت كنند و بر معادات با تو علت كنند. آن كار مكن كه بر آن انكار كنند، اندك يا بسيار، هر چند ترا در آن عذرهاى بسيار باشد، كه هر بدگويى عيب جوى را نتوانى به اعتذار خشنود كنى. كارى مكن كه نيكان را از تو برماند يا قدر تو خوار گرداند يا شرى سوى تو كشاند يا بار وبال آن بر پشت تو بماند. كارى مكن كه خداى را در خشم اندازى
و مردم را از خود متوحش سازى. و ظلم مكن كه دلها بر فناى ظالم يار بود، آن جفا بر مظلوم بگذرد و بر تو باقى ماند. و ستمكار بوى بهشت نشنود. پر مخور كه پر خوار بيمار باشد و خوابهاى پريشان بيند.

/ 97