حکمت اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اسلام - نسخه متنی

محمدصالح بن محمد باقر قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
a

با فساق و اشرار همنشين مباش كه شر با شر ملحق گردد و بد با بد بپيوندد. و معاشرت بدان همچو مخالطت آتش است و جامه و تن بسوزاند و سودى نرساند. از خود راضى مشو و الا مردم بر تو ساخط شوند. با بخيلان دوستى مكن كه اعانت خويشتن وقت ضرورت و درماندگى تو از تو بازدارند. بر ليئمان اعتماد مكن كه اعتماد را نشايند. با عوانان [ در فرهنگ آنندراج گفته:عوان كشداد به معنى سخت گيرنده و ظالم و زجركننده و سرهنگ ديوان سلطان. ] مصاحب مباش كه هر كه از شر ايشان سالم ماند بر او منت نهند. با كسى همراه مشو كه ترا از كار عقبى غافل گرداند و به دنيا و هوى مايل سازد. با فساق دوستى و مصاحبت مكن كه راضى به كار هر قوم همچو داخل است با ايشان در آن. مبادا دشمنان خداى را دوست گيرى يا با غير اولياى خدا محبت صافى دارى كه هر كه قومى را دوست دارد يا ايشان محشور گردد. از حب دنيا بپرهيزيد كه اصل هر خطا و معدن هر بلا است. و بر دنيا دل منه كه ستمكارى بى وفاست و دام هزار گونه محنت و عناست. خودپسند و ستايش دوست مباش كه شيطان را در آدمى فرصتى از اين محكمتر نيست. بسيار واله زنان و شيفته ى لذات دنيا مباش كه آن در محنت افكند و اين خوار گرداند. و منت بر نعمت منه كه آن منبع صافى احسان مكدر گرداند. بر لجاج پاى ميفشار كه جنگ و نزاع برانگيزاند. سخن بد با كسى مگوى كه دلها در كينه افكند. بر گناه اصرار مكن كه آن از همه ى كباير بزرگتر است و از همه ى جرايم عظيمتر. فجور آشكار مساز كه او از هر گناه سخت تر است. خرد مشمار براى خود آن معصيت كه بزرگ شمارى از ديگرى. و بسيار مشمار از خود آن
طاعت كه كم شمارى از ديگرى. مبادا مرگ ترا دريابد و تو در گريختن باشى از خداى تعالى. در طلب دنيا دوست را چنان مرنجان كه دلتنگ شود و از دوستى تو دل بركند و آنقدر مايه از دوستى بگذار كه او تواند به آن بازگردد. از نفاق حذر كن كه شخص دوروى نزد خدا آبروى ندارد. بر مردم تكبر و تجبر مكن كه گردنكشان را خداى جبار بشكند. تملق مكن كه ملق از خصال ايمان نبود. از جدايى و خلاف بپرهيز كه هر كه تنها مى ماند شيطانش مى ربايد، همچو آن گوسفند كه از رمه دور افتد و گرگش بدرد. در مجلس فسوق حاضر مشو كه خداى را در خشم آورد و ترا در آتش افكند.

و فرمود: اياك و مقاعد الاسواق فانها معارض الفتن و محاضر الشيطان. [ شرح غرر، ج 2 ص 305 حديث 2699. ] در سر گذر بازارها منشين كه شيطان در آن موضع حاضر است و عرض لشكر فتنه مى بيند. و قهوه خانه ها نيز غالبا در اين جمله است يا نزديك به آن است. مبادا نفس بر تو غالب آيد در آنچه گمان دارى و تو غالب نيايى بر او در آنچه يقين دارى كه اين بزرگتر شرى است و بدتر كارى است. بدگمانى رها كن كه عبادت فاسد "گرداند" و معصيت و وبال حاصل كند. مبادا معصيت سلف كنى يعنى پيش فروشى و توبه پس دارى و نسيه شمارى پس عقوبت بر تو عظيم گردد. و كسى را مدح مكن به آنچه در او نيست كه فعل او تصديق وصف او و تكذيب قول تو كند.

از طول امل بپرهيز كه بسيار كس به آرزو و اميد مغرور و مفتون گشت تا از كار طاعت برآمد و روزگارش به سر آمد، نه آرزوها را دريافت و نه به تدارك مافات شتافت. با خداى عز و جل دعوى بزرگى نكنى كه او هر جبار را خوار گرداند و هر خودبين را بر خاك افكند.

و فرمود: اياك و الوقوع فى الشبهات و الوقوع فى الشهوات فانهما




/ 97