حکمت اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت اسلام - نسخه متنی

محمدصالح بن محمد باقر قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و منقول است كه: اميرالمومنين عليه السلام در ذكر اين آيه گفت كه: اگر مومنى را خوش آيد انكه بند نعلين او بهتر از بند نعلين برادر باشد درين آيه داخل است. يعنى سربلندى جسته است در زمين و عباد و مايل آمده است به فساد، و در آيه تاكيدى عظيم ظاهر مى شود كه فرمود: سراى آخرت كسى راست كه اراده ى علو نكند و قصد استكبار و فساد ننمايد.

فرزند ناخلف سخت تر مصيتى است. فقر نفس بزرگتر بلائيست. عيش گوارا ترك تكلفها است. و گفته اند:




  • تكلف گر نباشد خوش توان زيست
    تعلق گر نباشد خوش توان مرد



  • تعلق گر نباشد خوش توان مرد
    تعلق گر نباشد خوش توان مرد



دو برادر در اين زمان منصب جليل دارند و عظيم الشانند يكى هيچ تكلف ندارد
و يكى هيچ تعلق، كسى گفت: آن را زندگى خوشتر است و اين را مردن اوليتر است.

و قال عليه السلام: اصعب السياسات نقل العادات [ شرح غرر، ج 2 ص 393 حديث 2969 و 2970 ولى در شرح غرر به جاى العبادات الطاعات است. ] و افضل العبادات هجر اللذات. [ شرح غرر، ج 2 ص 393 حديث 2969 و 2970 ولى در شرح غرر به جاى العبادات الطاعات است. ] اصحاب سياسات كامل و ارباب حكم و سلطنت قاهر در تغيير عادات عاجز مانند و مردم را از عادات ناصواب خود نتوانند بگردانند.

بعضى از عادات ناصواب بنى اميه از شام به بغداد سرايت كرد و روزگارى بر آن حال باقى بود و خلفاى بنى عباس نمى توانستند آن را زايل نمود. مثلا چنان عادت بود كه سقايان و گدايان و امثال اين فريق نام معاويه را به رحمت بردندى- چنانچه امروز نام يزيد به لعنت مى برند و الحمد لله- و ملوك بنى عباس از تغيير آن عادت ذميمه عاجز بودند و با كمال سياست و حسن تدبير آن عقد نمى گشادند تا معتضد خليفه در آن باب كمال سعى ظاهر كرد و آن رسم باطل كرد يا نكرد.

بزرگى مى گويد: در بغداد مى گذشتم كورى گدا مى گفت هر كه مرا فلسى دهد او را در قيامت ساقى كوثر معاويه آب دهد. فلسى او را دادم و با او افتادم تا خلوتى يافتم مشتى بر گردنش كوفتم و گفتم: على بن ابى طالب را از سقايت كوثر معزول كردى؟ گفت هيهات! خواهيد براى فلسى شما را از دست على آب دهم؟ دانستم كه نابينا نيست و صاحب هدايت است و ليكن تابع عادت بلدست.

انفع الكنوز محبه القلوب [ شرح غرر، ج 2 ص 393 حديث 2973. ] اعاده الاعتذار تذكير بالذنوب او تذكير للذنب [ شرح غرر، ج 2 ص 394 حديث 2974. ] يعنى نافعتر گنجها محبت دلهاست و اعادت معذرت در ياد





/ 97