بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
است . گفتم وقتي كه جنايت بزرگ شد ، وجدان انسان ، اگر وجدان نيمه زنده اي هم باشد عكس العمل نشان مي دهد . حالا ببينيد عكس العمل نشان دادن مقامات عالي روح در مقابل مقامات داني چگونه است ؟ راوي مي گويد حر بن يزيد را در لشكر عمر سعد ديدم در حالي كه مثل بيد مي لرزيد . تعجب كردم ، رفتم جلو گفتم حر ! منترا مرد بسيار شجاعي مي دانستم و اگر از من مي پرسيدند اشجع مردم كوفه كيست ، من از تو نمي گذشتم ، تو چطور ترسيده اي ؟ لرزه به اندامت افتاده است . گفت اشتباه مي كني ، من از جنگ نمي ترسم . از چه مي ترسي ؟من خودم را در سر دو راهي بهشت و جهنم مي بينم ، خودم را ميان بهشت و جهنم مخير مي بينم ، نمي دانم چه كنم ، اين راه را بگيرم يا آن راه را ؟ اما عاقبت ، راه بهشت را گرفت . آرام آرام اسب خودش را كنار زد بطوري كه كسي نفهميد كه چه مقصود و هدفي دارد .همينكه رسيد به نقطه اي كه ديگر نمي توانستند جلويش را بگيرند ، يك مرتبه به اسب خودش شلاق زد ، آمد بطرف خيمه حسين بن علي . نوشته اند سپر خودش را وارونه كرد به علامت اينكه من براي جنگ نيامده ام ، براي امان آمده ام . خودش را مي رساند به آقا ابا عبدالله ، سلام عرض مي كند ، اولين جمله اش اين است : هل تري لي من توبة ؟ ( 1 ) آيا تو به اين سگ عاصي قبول است ؟ فرمود : بله ، البته قبول است . كرم حسيني را ببينيد ! نفرمود آقا اين چه توبه اي است ؟ حالا كه ما را به اين بدبختي نشانده اي ، آمده اي توبه مي كني ؟ ولي حسين اينجور فكر نمي كند ، حسين ، همه اش دنبال هدايت مردم 1 - لهوف ص . 43