. ايرانيان آنجا بودند ، عده اي از كد خداها ، دهدارها ، بزرگان به استقبال خليفه آمده بودند . به خيال خودشان علي ( ع ) را جانشين سلاطين ساساني مي دانستند . وقتي كه به ايشان رسيدند ، در جلوي مركب امام شروع كردند به دويدن . علي ( ع ) صدايشان كرد ، فرمود : چرا اين كار را مي كنيد ؟ گفتند
: آقا ! اين يك احترامي است كه ما به بزرگان خودمان ، به سلاطين خودمان مي گذاريم . امام ( ع ) فرمود ، نه اين كار را نكنيد ! اين كار شما را پست و ذليل مي كند ، شما را خوار مي كند ، چرا خودتان را در مقابل من كه خليفه تان هستم خوار و ذليل مي كنيد ؟ من هم مانند يكي از شما هستم ، تازه شما با اين كارتان به من خوبي نكرديد ، بلكه بدي كرديد ، با اين كارتان ممكن است يكوقت خداي ناكرده غروري در من پيدا شود و واقعا خودم را برتر از شما حساب كنم . اين را مي گويند يك آزاد مرد ، كسي كه آزادي معنوي دارد ، كسي كه نداي قرآن را پذيرفته است : الانعبد الاالله جز خدا هيچ چيزي را ، هيچ كسي را ، هيچ قدرتي را ، هيچ نيروئي را پرستش نكنيم ، نه انساني را ، نه سنگي را ، نه حجري
را ، نه مدري را ، نه آسمان را ، نه زمين را ، نه هواي نفس را ، نه خشم را ، نه شهوت را ، نه حرص و آزا را و نه جناه طلبي را ، فقط خدا را بپرستيم . آنوقت او مي تواند آزادي معنوي بدهد . خطابه اي دارد مولا علي ( ع ) كه من قسمتي از آن را برايتان مي خوانم ،
ببينيد واقعا كسي كه آزاد مرد معنوي است چه روحي دارد ! شما مي توانيد يك چنين روحي در دنيا پيدا كنيد ؟ اگر پيدا كرديد به من نشان بدهيد . خطبه خيلي مفصل است ، راجع به حقوق والي بر مردم و حقوق مردم بر والي است . مسائلي دارد كه حضرت بحث مي كند بعد در ذيل آن جملاتي دارد . ببينيد ، اينها را كه مي گويد ؟ خود والي و حاكم است كه به مردم مي گويد . در دنياي ما حداكثر اين است كه ديگران به مردم مي گويند با حاكمهاي خودتان اينطور نباشيد ، آزاد مرد باشيد . علي ( ع ) مي گويد با من كه حاكم هستم اينگونه نباشيد ، آزادمرد باشيد. لا تكلموني بما تكلم به الجبابرش
مبادا آن اصطلاحاتي را كه در مقابل جباران به كار مي بريد كه خودتان را كوچك مي كنيد ، ذليل مي كنيد ، خاك پا مي كنيد و او را بالا مي بريد ، به عرض مي رسانيد ، براي من به كار ببريد .
نه كرسي فلك نهد انديشه زير پاي
تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان زند
تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان زند
تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان زند
و لا تظنوا بي استثقالا في حق قيل لي و لا التماس اعظام لنفسي . گمان نكنيد كه اگر حقي را در مقابل من بگوئيد ، يعني اگر عليه من كلمه اي بگوئيد كه حق است بر من سنگين خواهد آمد ، به حق از من انتقاد كنيد ، ابدا بر من سنگين و دشوار نخواهد بود
، با كمال خوشروئي از شما مي پذيريم . " و لا التماس اعظام لنفسي " اي كساني كه من حاكم وخليفه تان هستم و شما رعيت من هستيد ، خيال نكنيد كه من از شما اين خواهش را دارم كه از من تمجيد و تعظيم كنيد ، از من تملق بگوئيد ، مرا ستايش كنيد ، ابدا . بعد يك قاعده كلي را ذكر مي كند : فانه من استثقل الحق ان يقال له اوالعدل ان يعرض عليه كان العمل بهما اثقل عليه . يعني آن آدمي كه وقتي حق را به او مي گوئي دشوارش مي آيد و ناراحت مي شود كه چرا حق را گفتي ، عمل كردن حق براي او سختتر است . كريستن سن مي نويسد : انوشيروان عده اي را به عنوان مشورت جمع كرده بود و با آنها در يك مسئله اي مشورت ميكرد .عقيده خودش را گفت ، همه گفتند هر چه شما بفرمائيد همان درست است . يكي از دبيران ، بيچاره گول خورد خيال كرد واقعا جلسه ، جلسه مشورت است و او هم حق دارد رأيش را بگويد ، گفت اگر اجازه بفرمائيد من نظرم را بگويم ، نظرش را گفت ، عيب هاي نظر انوشيروان
را هم بيان كرد . انوشيروان گفت : اي بي ادب ! اي جسور ! و بلافاصله دستور داد كه مجازاتش كنند . قلمدانهائي را كه آنجا بود در حضور سايرين آنقدر به سرش كوبيدند تا مرد . آنكه حق را سنگين مي شمرد كه به او گفته شود و اگر به او بگويند كه به عدالت رفتار كن ، بر او سخت است ، قطعا بدانيد كه عمل به حق و عدالت خيلي برايش سختتر است . و در آخر خواهش مي كند : فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشورش بعدل ( 1 ) . اي اصحاب من ، ياران من ، ايها الناس ! از شما خواهش مي كنم كه هرگز از سخن حق و انتقال حق و از اينكه مشورت خودتان را به من بگوئيد نسبت به من مضايقه نكنيد .اين نمونه اي كامل از مردي است كه از نظر معنوي آزاد است و در مقام حكومت ، بدينگونه به ديگران آزادي اجتماعي مي دهد . خدايا ترا قسم مي دهيم به حقيقت علي بن ابيطالب ( ع ) كه ما را از پيروان واقعي علي قرار بده .
1 - نهج البلاغه فيض الاسلام ، خطبه 207 ، صفحه . 686