كوير
اي رهگذر ، درنگ كه چون مار تشنه
كام
خوابيده ام كنار گون هاي نيمه راه
زنجير تن به زهر هوس آب
داده ام
تا پيچمت به پاي در اين دوزخ سياه
ابليسم اي رهگذر ابليس
زندگي
مردم فريب و رهزن و خودخواه و خون پرست
خورشيد من سياهي و فرياد من
سكوت
هستي من تباهي و پيروزي ام شكست
بر سينه ام مكاو كويريست جاي
دل
تف كرده از نفس هاي ناكسان
اميدهاي من همه در او فنا شدند
جز جاي پا نمانده از
آنها به جا نشان
در ديده ام مخواب كه گوريست
جاي چشم
در آن نگاههاي مرا خاك كرده
اند
هر گه كه طرح عشق كشيدم ، به گونه
اي
با زهر كينه عشق مرا پاك كرده اند
تابوت من كجاست كه در انتظار مرگ
در اين كوير شب زده تنها
غنوده ام
اي مرگ سر گذار دمي روي شانه ام
شعري براي آمدنت من سروده ام