پنجره - کوچ و کویر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کوچ و کویر - نسخه متنی

نصرت رحمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














پنجره



پنجره را باز كن به كوچه متروك

نور بتابد بروي كاشي
درگاه

تا نگه خسته ات غبار
ره از تن

پاك كند ژرف چشمه هاي گم ماه

پرده قلمكار را
به ميخ بياويز

تا فكند مه پرند نور برويت

تا بچكد تك ستاره اي ته چشمت

تا بكشد باد مست ، دست بمويت

سفره بيفكن بروي قالي
كهنه

دسته گلي در كنار آيينه بگذار

فوت بكن در چراغ روي
بخاري

تنگ تهي را ز روي طاقچه
بردار

پنجره را باز كن كه آمدم امشب

خسته ز ميخانه هاي شهر سياهم

پنجره را باز كن مگر تو
نگفتي

پنجره گر باز بود چشم به راهم ؟

نعره كشيدم كه

آي پنجره بگشاي

لب ز لبي وانشد سوال كند
كيست ؟

پنجره بسته ست آه پنجره بسته ست

هيچ كسي در اتاق منتظرم نيست

/ 14