اين شعر نيست
اين شعر نيست
آتش خاموش معبديست
اين شعر نيست
قصه احساس سنگهاست
اين شعر نيست
نقش سرابيست در كوير
اين شعر نيست
زندگي گنگ رنگ هاست
گر شعر بود
بر لب خشكم نمي نشست
گر شعر بود
از دل سردم نمي رميد
گر شعر بود
درد مرا فاش مي نمود
گر شعر بود
تيغ به زخمم نمي كشيد
اين شعر نيست لاشه مرديست
پاي دار
اين شعر نيست خون شهيديست
روي راه
اين شعر نيست رنگ سياهي است در سپيد
اين شعر نيست رنگ سپيديست در سياه
گر شعر بود مونس چنگ و رباب
بود
گر شعربود از دل خود مي
زدودمش
گر شعر بود بر لب
ياران سرود بود
گر شعر بود نيمه شبي مي
سرودمش