مادر - کوچ و کویر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کوچ و کویر - نسخه متنی

نصرت رحمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














مادر



مادر منشين چشم ب ه ره برگذر امشب

بر خانه پر مهر تو زين بعد نيايم

آسوده بياران و مكن فكر پسر را

بر حلقه اين خانه دگر پنجه نسايم

با خواهر من نيز مگو : او به كجا
رفت

چون تازه جوان است و تحمل
نتواند

با دايه بگو : نصرت ، مهمان
رفيقيست

تا بستر من را سر ايوان نكشاند

فانوس به درگاه مياويز!
عزيزم

تا دختر همسايه سر بام نخوابد

چون عهد در اين باره نهاديم
من و او

فانوس چو روشن شود آنجا
بشتابد

پيراهن من را به در خانه بياويز

تا مردم اين شهر بدانند كه ؟ بودم

جز راه شهيدان وطن ره نسپردم

جز نغمه آزادي شعري نسرودم

اشعار مرا جمله به آن شاعره
بسپار

هر چند كه كولي صفت از من برميده
است

او پاك چودرياست تو ناپاك ندانش

گرگ دهن آلوده و يوسف ندريده
است

ب گونه او بوسه بزن عشق من او بود

يك لاله وحشي بنشان
بر سر مويش

باري گله اي گر به دلت مانده
ز دستش

او عشق من است آه ... مياور
تو به رويش

/ 14