بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت صبر و ثبات روندگان





  • چنين نقل دارم ز مردان راه
    كه پيرى به در يوزه شد بامداد
    يكى گفتش اين خانه ى خلق نيست
    بدو گفت كاين خانه كيست پس
    بگفتا خموش، اين چه لفظ خطاست
    نگه كرد و قنديل و محراب ديد
    كه حيف است از اين جا فراتر شدن
    نرفتم به محرومى از هيچ كوى
    هم اين جا كنم دست خواهش دراز
    شنيدم كه سالى مجاور نشست
    شبى پاى عمرش فرو شد به گل
    سحر برد شخصى چراغش به سر
    همي گفت غلغل كنان از فرح
    طلبكار بايد صبور و حمول
    چه زرها به خاك سيه در كنند
    زر از بهر چيزى خريدن نكوست
    گر از دلبرى دل به تنگ آيدت
    مبر تلخ عيشى ز روى ترش
    ولى گر به خوبى ندارد نظير توان از كسى دل بپرداختن
    توان از كسى دل بپرداختن



  • فقيران منعم، گدايان شاه
    در مسجدى ديد و آواز داد
    كه چيزى دهندت، بشوخى مايست
    كه بخشايشش نيست بر حال كس؟
    خداوند خانه خداوند ماست
    به سوز از جگر نعره اى بر كشيد
    دريغ است محروم از اين در شدن
    چرا از در حق شوم زردروي؟
    كه دانم نگردم تهيدست باز
    چو فرياد خواهان برآورده دست
    تپيدن گرفت از ضعيفيش دل
    رمق ديد از او چون چراغ سحر
    و من دق باب الكريم انفتح
    كه نشنيده ام كيمياگر ملول
    كه باشد كه روزى مسى زر كنند
    نخواهى خريدن به از ياد دوست
    دگر غمگسارى به چنگ آيدت
    به آب دگر آتشش باز كش
    به اندك دل آزار تركش مگير كه دانى كه بى او توان ساختن
    كه دانى كه بى او توان ساختن


/ 272