بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت صاحب نظر پارسا





  • يكى را چو من دل به دست كسى
    پس از هوشمندى و فرزانگى
    ز دشمن جفا بردى از بهر دوست
    قفا خوردى از دست ياران خويش
    خيالش چنان بر سر آشوب كرد
    نبودش ز تشنيع ياران خبر
    كرا پاى خاطر برآمد به سنگ
    شبى ديو خود را پرى چهره ساخت
    سحرگه مجال نمازش نبود
    به آبى فرو رفت نزديك بام
    نصيحتگرى لومش آغاز كرد
    ز برناى منصف برآمد خروش
    مرا پنج روز اين پسر دل فريفت
    نپرسيد بارى به خلق خوشم
    پس آن را كه شخصم ز خاك آفريد عجب دارى ار بار حكمش برم
    عجب دارى ار بار حكمش برم



  • گرو بود و مي برد خوارى بسى
    به دف بر زدندش به ديوانگى
    كه ترياك اكبر بود زهر دوست
    چو مسمار پيشانى آورده پيش
    كه بام دماغش لگد كوب كرد
    كه غرقه ندارد ز باران خبر
    نينديشد از شيشه ى نام و ننگ
    در آغوش اين مرد و بر وى بتاخت
    ز ياران كسى آگه ز رازش نبود
    بر او بسته سرما درى از رخام
    كه خود را بكشتى در اين آب سرد
    كه اى يار چند از ملامت؟ خموش
    ز مهرش چنانم كه نتوان شكيفت
    ببين تا چه بارش به جان مي كشم
    به قدرت در او جان پاك آفريد كه دايم به احسان و فضلش درم؟
    كه دايم به احسان و فضلش درم؟


/ 272