بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتار اندر سماع اهل دل و تقرير حق و باطل آن





  • اگر مرد عشقى كم خويش گير
    مترس از محبت كه خاكت كند
    نرويد نبات از حبوب درست
    تو را با حق آن آشنايى دهد
    كه تا با خودى در خودت راه نيست
    نه مطرب كه آواز پاى ستور
    مگس پيش شوريده دل پر نزد
    نه بم داند آشفته سامان نه زير
    سراينده خود مي نگردد خموش
    چو شوريدگان مى پرستى كنند
    به چرخ اندر آيند دولاب وار
    به تسليم سر در گريبان برند
    مكن عيب درويش مدهوش مست
    نگويم سماع اى برادر كه چيست
    گر از برج معنى پرد طير او
    وگر مرد لهوست و بازى و لاغ
    چه مرد سماع است شهوت پرست؟
    پريشان شود گل به باد سحر
    جهان پر سماع است و مستى و شور
    نبينى شتر بر نواى عرب شتر را چو شور طرب در سرست
    شتر را چو شور طرب در سرست



  • وگرنه ره عافيت پيش گير
    كه باقى شوى گر هلاكت كند
    مگر حال بروى بگردد نخست
    كه از دست خويشت رهايى دهد
    وز اين نكته جز بى خود آگاه نيست
    سماع است اگر عشق دارى و شور
    كه او چون مگس دست بر سر نزد
    به آواز مرغى بنالد فقير
    وليكن نه هر وقت بازست گوش
    بر آواز دولاب مستى كنند
    چو دولاب بر خود بگريند زار
    چو طاقت نماند گريبان درند
    كه غرق است از آن مي زند پا و دست
    مگر مستمع را بدانم كه كيست
    فرشته فرو ماند از سير او
    قوى تر شود ديوش اندر دماغ
    به آواز خوش خفته خيزد، نه مست
    نه هيزم كه نشكافدش جز تبر
    وليكن چه بيند در آيينه كور؟
    كه چونش به رقص اندر آرد طرب؟ اگر آدمى را نباشد خرست
    اگر آدمى را نباشد خرست


/ 272