بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت لقمان حكيم





  • شنيدم كه لقمان سيه فام بود
    يكى بنده ى خويش پنداشتش
    جفا ديد و با جور و قهرش بساخت
    چو پيش آمدش بنده ى رفته باز
    به پايش در افتاد و پوزش نمود
    به سالى ز جورت جگر خون كنم
    ولى هم ببخشايم اى نيكمرد
    تو آباد كردى شبستان خويش
    غلامى است در خيلم اى نيكبخت
    دگر ره نيازارمش سخت، دل
    هر آن كس كه جور بزرگان نبرد گر از حاكمان سختت آيد سخن
    گر از حاكمان سختت آيد سخن



  • نه تن پرور و نازك اندام بود
    زبون ديد و در كار گل داشتش
    به سالى سرايى ز بهرش بساخت
    ز لقمانش آمد نهيبى فراز
    بخنديد لقمان كه پوزش چه سود؟
    به يك ساعت از دل بدر چون كنم؟
    كه سود تو ما را زيانى نكرد
    مرا حكمت و معرفت گشت بيش
    كه فرمايمش وقتها كار سخت
    چو ياد آيدم سختى كار گل
    نسوزد دلش بر ضعيفان خرد تو بر زيردستان درشتى مكن
    تو بر زيردستان درشتى مكن


/ 272