بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت مرد درويش و همسايه ى توانگر





  • بلند اخترى نام او بختيار
    به كوى گدايان درش خانه بود
    چو درويش بيند توانگر بناز
    زنى جنگ پيوست با شوى خويش
    كه كس چون تو بدبخت، درويش نيست
    بياموز مردى ز همسايگان
    كسان را زر و سيم و ملك است و رخت
    برآورد صافى دل صوف پوش
    كه من دست قدرت ندارم به هيچ نكردند در دست من اختيار
    نكردند در دست من اختيار



  • قوى دستگه بود و سرمايه دار
    زرش همچو گندم به پيمانه بود
    دلش بيش سوزد به داغ نياز
    شبانگه چو رفتش تهيدست، پيش
    چو زنبور سرخت جز اين نيش نيست
    كه آخر نيم قحبه ى رايگان
    چرا همچو ايشان نه اى نيكبخت؟
    چو طبل از تهيگاه خالى خروش
    به سرپنجه دست قضا بر مپيچ كه من خويشتن را كنم بختيار
    كه من خويشتن را كنم بختيار


/ 272