بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت در معنى آسانى پس از دشوارى





  • شنيدم ز پيران شيرين سخن
    بسى ديده شاهان و دوران و امر
    درخت كهن ميوه ى تازه داشت
    عجب در زنخدان آن دل فريب
    ز شوخى و مردم خراشيدنش
    به موسي، كهن عمر كوته اميد
    ز سر تيزى آن آهنين دل كه بود
    به مويى كه كرد از نكوييش كم
    چو چنگ از خجالت سر خوبروى
    يكى را كه خاطر در او رفته بود
    كسى گفت جور آزمودى و درد
    ز مهرش بگردان چو پروانه پشت
    برآمد خروش از هوادار چست
    پسر خوش منش بايد و خوبروى
    مرا جان به مهرش برآميخته ست
    چو روى نكودارى انده مخور
    نه پيوسته رز خوشه ى تر دهد
    بزرگان چو خور در حجاب اوفتند
    برون آيد از زير ابر آفتاب
    ز ظلمت مترس اى پسنديده دوست
    نه گيتى پس از جنبش آرام يافت؟ دل از بى مرادى به فكرت مسوز
    دل از بى مرادى به فكرت مسوز



  • كه بود اندر اين شهر پيرى كهن
    سرآورده عمرى ز تاريخ عمرو
    كه شهر از نكويى پرآوازه داشت
    كه هرگز نبوده ست بر سرو سيب
    فرج ديد در سر تراشيدنش
    سرش كرد چون دست موسى سپيد
    به عيب پري رخ زبان برگشود
    نهادند حالى سرش در شكم
    نگونسار و در پيشش افتاده موى
    چو چشمان دلبندش آشفته بود
    دگر گرد سوداى باطل مگرد
    كه مقراض، شمع جمالش بكشت
    كه تردامنان را بود عهد سست
    پدر گو به جهلش بينداز موى
    نه خاطر به مويى در آويخته ست
    كه موى ار بيفتد برويد دگر
    گهى برگ ريزد، گهى بر دهد
    حسودان چو اخگر در آب اوفتند
    به تدريج و اخگر بميرد در آب
    كه ممكن بود كاب حيوان در اوست
    نه سعدى سفر كرد تا كام يافت؟ شب آبستن است اى برادر به روز
    شب آبستن است اى برادر به روز


/ 272