بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت





  • قضا زنده اى رگ جان بريد
    چنين گفت بيننده اى تيز هوش
    ز دست شما مرده بر خويشتن
    كه چندين ز تيمار و دردم مپيچ
    فراموش كردى مگر مرگ خويش
    محقق چو بر مرده ريزد گلش
    ز هجران طفلى كه در خاك رفت
    تو پاك آمدى بر حذرباش و پاك
    كنون بايد اين مرغ را پاى بست
    نشستى به جاى دگر كس بسى
    اگر پهلوانى و گر تيغ زن
    خر وحش اگر بگسلاند كمند
    تو را نيز چندان بود دست زور
    منه دل بر اين سالخورده مكان چو دى رفت و فردا نيامد به دست
    چو دى رفت و فردا نيامد به دست



  • دگر كس به مرگش گريبان دريد
    چو فرياد و زارى رسيدش به گوش
    گرش دست بودى دريدى كفن
    كه روزى دو پيش از تو كردم بسيچ
    كه مرگ منت ناتوان كرد و ريش
    نه بروى كه برخود بسوزد دلش
    چه نالي؟ كه پاك آمد و پاك رفت
    كه ننگ است ناپاك رفتن به خاك
    نه آنگه كه سررشته بردت ز دست
    نشيند به جاى تو ديگر كسى
    نخواهى بدربردن الا كفن
    چو در ريگ ماند شود پاى بند
    كه پايت نرفته ست در ريگ گور
    كه گنبد نپايد بر او گردكان حساب از همين يك نفس كن كه هست
    حساب از همين يك نفس كن كه هست


/ 272