بوستان سعدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بوستان سعدی - نسخه متنی

مصلح بن عبدلله سعدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكايت زليخا با يوسف (ع)





  • زليخا چو گشت از مى عشق مست
    چنان ديو شهوت رضا داده بود
    بتى داشت بانوى مصر از رخام
    در آن لحظه رويش بپوشيد و سر
    غم آلوده يوسف به كنجى نشست
    زليخا دو دستش ببوسيد و پاى
    به سندان دلى روى در هم مكش
    روان گشتش از ديده بر چهره جوى
    تو در روى سنگى شدى شرمناك
    چه سود از پشيمانى آيد به كف
    شراب از پى سرخ رويى خورند به عذرآورى خواهش امروز كن
    به عذرآورى خواهش امروز كن



  • به دامان يوسف درآويخت دست
    كه چون گرگ در يوسف افتاده بود
    بر او معتكف بامدادان و شام
    مبادا كه زشت آيدش در نظر
    به سر بر ز نفس ستمگاره دست
    كه اى سست پيمان سركش درآى
    به تندى پريشان مكن وقت خوش
    كه برگرد و ناپاكى از من مجوى
    مرا شرم باد از خداوند پاك
    چو سرمايه ى عمر كردى تلف؟
    وز او عاقبت زرد رويى برند كه فردا نماند مجال سخن
    كه فردا نماند مجال سخن


/ 272