نامه 054
از نامه هاى امام "ع" است كه براى طلحه و زبير فرستاد. و به آنها متذكر مى شود كه مردم براى بيعت به سراغ من آمدند و من بدنبال مردم نرفتم. و در نهايت آنها را دعوت به توبه مى كند.نامه 055
نامه ى امام "ع" به معاويه، كه در فرازى از آن مى فرمايد: خداوند مرا به تو و تو را به وسيله ى من در معرض امتحان در آورده، و هر كدام ما را حجت بر ديگرى ساخته.نامه 056
از نامه هاى امام "ع" به شريح بن هانى زمانى كه وى را به عنوان فرماندهى لشكر به سوى شام فرستاد. و به او مى فرمايد: هر صبح و شام بياد خدا باش و از خدا بترس و از دنياى فريب دهنده بر خود خائف باش.نامه 057
از نامه هاى امام "ع" به اهل كوفه، هنگام حركت از مدينه به سوى بصره مى باشد. امام "ع" در اين نامه به شيوه اى بسيار زيبا و منصفانه مردم بصره را به شركت در جنگ جمل عليه دشمنان دعوت مى كند.نامه 058
نامه اى از امام "ع" كه به اهالى شهرها نوشته و جريان صفين را بيان داشته است. تا مردم در اين زمينه آگاه و هوشيار شوند و اسير تبليغات دشمنان نشوند و فريب نخورند.نامه 059
نامه اى است از امام "ع" به اسود بن قطبه رئيس سپاه حلوان "از ايالات فارس". و به او متذكر مى شود كه زمامدار اگر دنبال هوا و هوسهاى پى در پى خود باشد غالبا او را از عدالت باز مى دارد...نامه 060
از نامه هاى امام "ع" به فرمانداران و بخشداران شهرهائى كه لشكر از آنها عبور مى كند، و نظم و انضباط سپاه و عدم تجاوز به حقوق مردم را متذكر مى شود.نامه 061
نامه ى امام "ع" به كميل بن زياد نخعى فرماندار هيت از آباديهاى كشور عراق "امام در اين نامه او را ملامت مى كند كه چرا با لشكريان غارتگر دشمن كه از آن منطقه عبور كرده اند مقابله نكرده است؟".نامه 062
نامه اى است كه امام "ع" همراه مالك براى اهل مصر فرستاد، زمانى كه استاندارى آنجا را به او واگذار نمود. و در اين نامه مردم را براى مبارزه با تجاوزگران تشويق مى كند.نامه 063
اين نامه را امام "ع" به ابوموسى اشعرى فرماندار كوفه هنگامى نوشت، كه به امام "ع" خبر رسيد ابوموسى اهل كوفه را از حركت در همراهى آن حضرت براى جنگ جمل بازداشته است.نامه 064
نامه ديگرى است از امام "ع" در پاسخ به معاويه كه به قتل عثمان و جريان جنگ جمل اشاره مى كند و در فرازى از آن در مورد معاويه مى فرمايد: به خدا سوگند من مى دانم تو مردى بى خرد و پوسيده دل هستى، و در قسمت ديگرى مى فرمايد:نزد من همان شمشيرى است كه بر پيكر جد و دائى و برادرت "در ميدان احد" كوبيدم.
نامه 065
از نامه هاى امام "ع" به معاويه است و در فرازى از آن مى فرمايد: پناه به خدا كه تو بعد از من، سرپرست مسلمانان براى جلب منفعت يا دفع ضرر گردى.نامه 066
نامه اى است از امام "ع" به عبدالله ابن عباس، و در فرازى از آن امام "ع" به او مى فرمايد: مواظب باش كه بهترين و برترين چيز نزد تو رسيدن به لذات دنيا و يا انتقام از دشمن نباشد، بلكه بايدبهترين امور نزد تو خاموش كردن آتش باطل و يا زنده كردن حق باشد.
نامه 067
از نامه هاى امام "ع" به قثم ابن عباس فرماندار مكه. و در فرازى از آن مى فرمايد: به مردم مكه دستور بده تا از كسانيكه در اين شهر مسكن مى گزينند اجاره بها نگيرند، زيرا خداوند مى فرمايد: در اين سرزمين كسانى كه مقيم هستند و آنها كه از بيرون مى آيند مساويند سواء العاكف و الباد [ سوره حج آيه 25. ]منظور از عاكف كسى است كه مقيم در آنجاست و از باد كسى كه از نقاط ديگر بقصد حج به مكه مى آيد.
نامه 068
نامه ى امام "ع" به سلمان فارسى پيش از خلافتش مى باشد كه اينگونه آغاز مى شود:اما بعد، فانما مثل الدنيا مثل الحيه، لين مسها، قاتل سمها
"دنيا به مار مى ماند، ظاهرش نرم و زيبا، ولى زهر كشنده در درون دارد!"
نامه 069
از نامه هاى امام "ع" به حارث همدانى است كه در آن اوامر و نواهى و روشهاى نيك اخلاقى و آداب و رسوم اسلامى بيان شده است. ابتدا مى فرمايد: به ريسمان قرآن چنگ زن و از آن اندرز بخواه، حلالش را حلال بشمار و حرامش را حرام.نامه 070
نامه ى امام "ع" به سهل بن حنيف فرماندار مدينه دربارهگروهى كه به معاويه ملحق شده بودند. در اين باره امام "ع" به او مى فرمايد: بر اين تعداد كه از دست داده اى و از كمك آنان بى بهره مانده اى افسوس مخور، براى آنان همين گمراهى بس كه از هدايت حق بسوى كوردلى و جهل شتافته اند و اين براى تو مايه آرامش خاطر است.
نامه 071
از نامه هاى امام "ع" به منذر بن جارود عبدى است كه در كار فرماندارى خويش خيانت كرده بود. امام "ع" مى فرمايد:اما بعد! شايستگى پدرت مرا نسبت به تو گرفتار خوشبينى ساخت و گمان كردم تو هم پيرو هدايت او هستى... شريف رضى مى گويد:منذر ابن جارود همان كسى است كه اميرمومنان "ع" درباره اش فرمود:او آدم متكبرى است، پى در پى به اين طرف و آن طرفش مى نگرد همچون متكبران گام بر مى دارد، و مواظب است بر كفشش گرد و غبار ننشيند!نامه 072
از نامه هاى امام "ع" به عبدالله بن عباس است. در فرازى از اين نامه مى فرمايد:و اعلم بان الدهر يومان: يوم لك و يوم عليك
"بدان دنيا دو روز است روزى بسود تو، و روزى به زيانت."