تومنون بالله و روسله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون
- آن تجارت كه شما از عذاب دوزخ مى رهاند همان است كه- به خدا و رسول خدا ايمان مى آوريد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد مى كنيد.- بى ترديد- اگر بدانيد، اين- ايمان و جهاد- براى شما بهترين است.
يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار و مساكن طيبه فى جنات عدن ذلك الفوز العظيم
- از ثمرات و نتايج ايمان و جهاد آن است كه- خداوند گناهانتان را مى بخشايد و شما را به باغهايى كه نهرها از زير آن جارى است و خانه هايى بس نيكو دارد، در بهشتى بين، وارد مى كند. اين- بهشتى شدن- رستگارى و سعادت عظيمى است.
و اخرى تحبونها نصر من الله و فتح قريب و بشر المومنين. [ صف/ 13 -10. ]
- و ثمره ى ديگر جهاد كه در اين دنياست- و شما آن را دوست مى داريد آن است كه پيروزى و فتحى نزديك، از جانب خدا نصيب شما مى گردد. و به اين خاطر، اى پيامبر- مومنان را بشارت بده.
حضرت على عليه السلام در اهميت جهاد مى فرمايد:
اما بعد- از حمد و ستايش خداوند- پس، به راستى كه جهاد درى از درهاى بهشتى است كه خداوند آن را براى اولياى برگزيده و ويژه خويش گشوده است. جهاد، لباس و پوشش تقوا، زره بازدارنده و سپر محكم خداوند است.- از اين رو- هر كس جهاد را به خاطرى دورى از آن ترك كند خداوند جامه مذلت و رداى گرفتارى بر او مى پوشاند. و با اين خفت و
خوارى، زبون و ذليل هم مى شود و پرده جهل و بى خردى بر دلش مى افتد. با تباه كردن امر جهاد، حق از او روى مى گرداند و نكبت و بيچارگى گريبانش را مى گيرد و از عدل و دادگرى محروم مى ماند. [ اما بعد، فان الجهاد باب من ابواب الجنه، فتحه الله لخاصه اوليائه و هو لباس التقوى، و درع الله الحصينه، و جنته الوثيقه، فمن تركه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل و شمله البلاء، و ديث بالصغار و القماءه، و ضرب على قلبه بالاسهاب، اديل الحق منه بتضييع الجهاد و سيم الخسف و منع النصف. "نهج البلاغه خطبه ى 27". ]
نكته ى مهمى كه حضرت اميرالمومنين در وصيت خويش به آن اشاره مى فرمايد آن است كه جهاد منحصر در دو گروه است، امام هدايت و فرمانبردار و مطيع او. يعنى اگر فقط معناى لغوى جهاد مورد نظر باشد كه همان سختى و مشقت است، مى تواند شامل حال كافران نيز باشد. آنها در مقابله و رويارويى با مسلمانان دچار سختى مى شوند، چنانچه مى فرمايد:
و لا تهنوا فى ابتغاء القوم ان تكونوا تالمون فانهم يالمون كما تالمون و ترجون من الله ما لايرجون [ نساء/ 104. ]
در تعقيب و دستگيرى كافرانى كه با شما مى جنگند سستى نكنيد. اگر شما در اين جنگ رنج و آسيب مى بينيد، آنها هم رنج فراوان مى بينند- اما- شما از لطف و رحمت خدا اميدى داريد كه آنها ندارند.
و يا آنكه مى فرمايد:
الذين منوا يقاتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت [ نساء/ 76. ]
آنان كه ايمان آورده اند در راه خدا مى جنگند و آنان كه كافر شده اند در راه طاعوت مبارزه مى كنند.
مبارزه مومنان در راه خدا جهاد ناميده مى شود. اما تلاش و مقاتله كافران هر چند توام با سختى و ناراحتى است نه تنها هيچ ارزشى ندارد
بلكه روز قيامت، و زر و گناه آن گريبان ايشان را مى گيرد:
قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا الذين ضل سعيهم فى الحياه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا اولئك الذين كفروا بآيات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيامه وزنا [ كهف 103 و 104. ]
اى پيامبر! به مردم بگو آيا شما را درباره ى زيانكارترين افراد از نظر عمل، آگاه كنم؟ همان كسانى كه سعى و تلاش آنها در همين حيات دنيا گم و نابود شد و آنها مى پندارند كه در حال انجام كار نيك هستند. ايشان كسانى هستند كه به آيات پروردگار و لقاى او كافر شدند، بنابراين اعمال آنان نابود گشت و روز قيامت براى تلاشهاى آنان ارزشى قائل نخواهيم شد.
به اين ترتيب روشن مى شود كه تلاش و مجاهده و مقاتله، اگر زير نظر و به دستور امام معصوم نباشد فاقد ارزش است.
اين بحث را با نقل يك روايت به پايان مى بريم:
راوى اين روايت حضرت امام صادق است. آن جناب مى فرمايد: عباد بصرى در راه مكه حضرت امام سجاد عليه السلام را ملاقات كرد، به آن حضرت عرض نمود: آيا جهاد و سختى آن را رها كرده اى و به حج و راحتى آن روى آورده اى؟ در حالى كه خداوند مى فرمايد:'خداوند جان و مال مومنان را مى ستاند و در عوض به آنها بهشت مى دد. همان مومنانى كه در راه خدا مقاتله مى كنند...' [ توبه/ 111 و 112. ]
امام عليه السلام از او خواست آيه بعد را بخواند. در آيه بعد آمده است:
'آن مومنان همان كسانى هستند كه توبه و عبادت مى كنند و غرق بندگى خدا مى شود و ركوع و سجود مى كنند. امر به معروف و نهى از منكر مى نمايند. حافظ حدود خدا هستند. به ايشان بشارت بده.'
امام زين العابدين فرمود: اگر پيروانى اين چنين يافتيم، البته جهاد با آنان از حج گزاردن برتر و بالاتر است. [ وسائل الشيعه ج 16 ص 33 به نقل از كافى. ]