مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
كتاب مقدس نهج البلاغه تاليف شريف رضى كه اكنون در حدود هزار سال است از تدوين آن مى گذرد و جامع ترين و كاملترين كتابى است كه خطبه ها و رساله ها و كلمات قصار اميرالمومنين سلام الله عليه را در بر گرفته است و يكى از مشهورترين آثار اسلامى است.
سيد رضى رضوان الله عليه كه در اوايل قرن پنجم در بغداد در گذشت، نهج البلاغه را از مصادر و منابع زيادى كه در كتابخانه هاى بغداد در دست بود فراهم نمود و اين مجموعه نفيس را به جهان اسلام تقديم كرد و اين نام زيبا را كه بهتر از آن را در اين موضوع
نمى توان ديد بر آن گذاشت.
سيد رضى مانند مولفين عصر خود كه اغلب مطالب را بدون ماخذ تدوين مى كردند نهج البلاغه را گرد آورده است. و مآخذ آن را به جز در چند مورد بيان نكرده است، و شايد در نظر سيدرضى موضوع چنان مسلم بوده كه ذكر مآخذ را براى خود لازم نمى دانسته است.
بطوريكه از نهج البلاغه معلوم است، سيد رضى رضوان الله عليه همه خطابه ها و سخنان و كلمات على عليه السلام را در اين جا ذكر نكرده است و بطوريكه خودش صريحا نوشته بعضى از مطالب را حذف نموده و الا خطبه ها و كلمات آن حضرت بيشتر از اين هاست.
مصادر و مآخذ نهج البلاغه در كتابخانه هاى بغداد كه سيد رضى در آن جا اقامت داشت وجود داشته و خاندان سيد رضى مخصوصا برادرش سيد مرتضى قدس سره كتابخانه بسيار عظيمى داشته است و اين كتابخانه ها در حمله طغرل بيگ سلجوقى در سال 448 طعمه آتش شدند.
درباره اين كتابخانه ها مقالات و رساله هاى متعددى نوشته شده و اهميت آنها را مولفين بيان
كرده اند مخصوصا كتابخانه هائى كه پادشاهان و امراء آل بويه در بغداد تاسيس كرده بودند و در هر يك از اين كتابخانه ها هزاران مجلد كتاب وجود داشت و شرح آنها در اين جا مناسبت ندارد.
موضوعات نهج البلاغه
نهج البلاغه در سه موضوع تاليف شده است، نخست خطبه هاى على عليه السلام كه در منابر، مساجد و يا ميدان هاى جنگ و يا در هنگام مسافرت بيان شده و در آن مردم را پند و اندرز داده و آنان را با موضوعات دينى آشنا كرده و يا به جهاد با منافقان و دشمنان اسلام دعوت فرموده است.
دوم رسائل و نامه ها و احكام و فرامينى كه از طرف اميرالمومنين سلام الله عليه براى حكام و واليان صادر شده و در اين نامه ها كار گزاران خود را به عدالت و طرفدارى از مظلوم دعوت فرموده و راه و روش حكومت اسلامى را براى آنها شرح مى دهد و برنامه هاى آنان را معين مى كند.
سوم سخنان كوتاه و مختصريكه از آن جناب شنيده شده و هر كدام از آنها براى جامعه اسلامى و
كسانيكه بخواهند راه سعادت و خوشبختى را بگيرند سر مشق است و اين كلمات هر كدام مانند يك تابلو آدميان را بطرف خود جلب مى كنند و انسان را به جهان انسانيت و فضيلت مى كشانند.
در نهج البلاغه از خداشناسى و صفات پروردگار سخن گفته شده و مردم را به طرف توحيد و ترك شرك و بت پرستى فراخوانده و جهانيان را دعوت مى كند تا خداوند را پرستش كنند و از ذات مقدس او متابعت نمايند و احكام او را گردن نهند و خود را در دو جهان سعادت مند گردانند.
در جائى ديگر از خلقت زمين و آسمانها سخن گفته و از آفرينش آفتاب درخشان و ماه و ستارگان گفتگو كرده و از كوه ها، درياها و بيابان ها براى مردم مطالبى بيان فرموده و جامعه را با طبيعت آشنا كرده و آنها را وادار مى كند كه در آثار خدا تفكر كنند و عجائب و شگفتيها را مشاهده نمايند.
در خطبه اى از آفرينش فرشتگان و صفات و خصوصيات آنها بحث مى كند و در جائى از خلقت آدم و حواء سخن مى گويد و در خطبه اى از پيامبران و مناقب آن ها گفتگو مى كند و از مصائب و رنجهائيكه از طرف
مردم به آن بزرگواران رسيده مفصل سخن گفته است.
در جائى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و مصيبت هائيكه از طرف مشركين بآن جناب رسيده سخن گفته و از عادات و اطوار دوره جاهليت و خوى زشت قريشيان و اهالى مكه گفتگو كرده و نعمت اسلام را براى آنها بيان مى كند و توصيه مى فرمايد كه مسلمانان رنجهاى رسول خدا را فراموش نكنند.
در خطبه اى جامعه اسلامى را اندرز مى دهد كه فريب منافقان و متظاهران به دين را نخورند، و دنيا پرستان كه دين را وسيله پيشرفت مقاصد شوم خود قرار داده اند موجب گمراهى آنها نشوند و مسلمانان بايد بيدار باشند و بدانند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آنها چه خواسته است.
در جائى به حاكمان و كارگذاران توصيه مى كند با زيردستان خود عدالت داشته باشند و طورى زندگى كنند كه مردم از آنها راه رسم ديانت را فرا گيرند. همواره در ياد مظلومان باشند و ستمگران را در نزد خود جاى ندهند و چشم طمع به مال و ناموس مردم نداشته باشند و پيوسته يار مظلوم و دشمن ظالم باشند.
در خطبه اى مردم را به جهاد و مبارزه با كفار و
بازمانده هاى آنها دعوت مى كند و در اين باره سخن هاى سودمندى دارد، على عليه السلام از فضيلت جهاد و مقام شايسته مجاهدان خطبه مى خواند و با بيانات گرم و دلنشين خود صفوف آنها را به هم نزديك مى گرداند.
در منبر كوفه مردم را به تقوى و فضيلت و زهد و ورع دعوت مى فرمود. و از صفات مردان حق و حقيقت سخن مى گفت. و تاكيد مى كرد كه مسلمانان همواره بايد از خدا بترسند و در كارها خدا را در نظر بگيرند و جز رضايت او كارى انجام ندهند، تا خود را به پرهيزكاران و اولياء خدا برسانند.
در جائى از اسرار كائنات و رموز آفرينش بحث مى كرد و از خلقت موريانه و طاووس كه از عجائب صنع پروردگار هستند سخن مى گفت و از زندگى سراسر شگفت انگيز خفاش مطالبى بيان مى نمود و مردم را با شگفتيهاى جهان آفرينش آشنا مى فرمود.
زمانى مى گفت: اى مردم هر چه مى خواهيد از من سئوال كنيد، و هر مشكليكه داريد قبل از اينكه از ميان شما بروم بپرسيد، اى مردم من براه آسمان ها آشناتر هستم تا براه هاى زمين، همه دانشها و كمالها و علوم و معارف در نزد من هست اينك بر خيزيد و سئوال كنيد.
شبهات وارده درباره نهج البلاغه
درباره مندرجات نهج البلاغه و انتساب آنها به على عليه السلام گروهى از قديم و جديد ايجاد شك و ترديد كرده اند، اين گروه اغلب از روى تعصب و عناد در اين باره سخن گفته اند، و كور كورانه از گفته هاى علماء گذشته پيروى كرده و بدون تعمق اظهار نظر كرده اند.
اين جماعت در مولف نهج البلاغه نيز دچار خبط و اشتباه شده اند و اين موضوع خود مى رساند كه اين گونه افراد نهج البلاغه را مطالعه نكرده و با دقت موضوعات آن را مورد بحث قرار نداده اند، زيرا اگر كسى نهج البلاغه و مولفات سيدرضى را مطالعه كند در مولف آن ترديد نمى كند.
ظاهرا نخستين كسى كه در اين باره دچار اشتباه شده و اين راه را باز كرده ابن خلكان در وفيات الاعيان است او در اين كتاب در شرح حال سيد مرتضى رضوان الله عليه گويد: مردم در مولف نهج البلاغه كه آيا سيد مرتضى است و يا برادرش رضى اختلاف كرده اند.
گفته شده اين خطبه ها و رساله ها و كلمات به
على بن ابى طالب ارتباط ندارد، كسيكه آن را تاليف كرده و به على عليه السلام نسبت داده خودش آن را وضع كرده است، البته خداوند متعال خود دانا به اين مطلب است و حقيقت را كسى جز خداوند نمى داند.
اين ها سخنان ابن خلكان است كه ما عينا ترجمه كرديم، خوانندگان محترم توجه دارند كه ابن خلكان در مورد مولف نهج البلاغه با ترديد سخن گفته و برايش روشن نبوده كه آيا سيد مرتضى بوده و يا برادرش سيد رضى و اگر از آثار رضى اطلاع داشت و نهج البلاغه را مطالعه كرده بود مطلب را با ترديد اداء نمى كرد.
دوم اينكه درباره مندرجات آن و انتساب آنها به على عليه السلام بعنوان گفته شده اظهار نظر مى كند و از اين جا معلوم است كه خود به اين موضوع اعتقاد ندارد و بعدهم گفته است بر صحت اين مطالب خداوند گواه مى باشد، و خود را از كشمكش نجات داده است.
سخنان ذهبى و ابن حجر
محمد بن قايماز ذهبى حافظ و محدث و مورخ معروف، در كتاب رجال خود در شرح حال سيد مرتضى رضوان الله عليه با قاطعيت و بدون ترديد مى گويد: على
بن حسين علوى شريف مرتضى متهم است كه نهج البلاغه را وضع كرده و به على بن ابى طالب نسبت داده است.
هر كس نهج البلاغه را مطالعه كند يقين مى كند كه آن را بدروغ به اميرالمومنين على نسبت داده اند در نهج البلاغه تناقض و الفاظ ركيك هست، هر كس به سخنان قريش آشنا باشد يقين مى كند كه اكثر آن كتاب باطل است!
شهاب الدين ابن حجر عسقلانى در لسان الميزان گويد: 'على بن حسين بن موسى علوى حسينى شريف مرتضى صاحب تصانيف كه نقابت علويان را در دست داشت' بعد همان مطالبيكه در بالا از ذهبى درباره نهج البلاغه نقل كرديم به همان عبارات بدون تغيير و تبديل نقل كرده است و گفته هاى ذهبى را تكرار نموده.
ذهبى و ابن حجر نخستين كسانى هستند كه اين گونه بر نهج البلاغه و به پندار غلط خودشان به سيد مرتضى علم الهدى مولف نهج البلاغه اهانت كرده اند و او را متهم ساخته اند كه اين كتاب را ساخته و به على بن ابى طالب نسبت داده است.
بعد از ذهبى و ابن حجر كسانيكه در كتاب هاى