داستانهای نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستانهای نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


رد پيشگوئى به وسيله ستارگان

در آن هنگام كه امام على "ع" همراه سپاه خود آماده حركت به سوى نهروان براى نبرد با خوارج بود، عفيف بن قيس، برادر اشعث "سردسته ى منافقين" به حضور على "ع" آمد و عرض كرد: ترس آن دارم كه در اين ساعت حركت كنى و به پيروزى نرسى، چرا كه من اين پيشگوئى را از علم نجوم به شما مى گويم.

امام در پاسخ او فرمود: تو مى پندارى از آن ساعتى كه حركت در آن موجب ناراحتى خواهد شد، آگاه هستى و مى توانى كه خطر آن را به حركت كننده خبر دهى ؟!

فمن صدقك بهذا فقد كذب القرآن و استغنى عن الاستعانه بالله فى نيل المحبوب و دفع المكروه...:

آنكس كه در اين سخن، تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده [ چرا كه در قرآن، آيات متعددى، اين مطلب را رد مى كند مانند آيه 34 لقمان: و ما تدرى نفس ماذا تكسب غدا و.... ] و از كمك جوئى از خدا در راه وصول به محبوب، از امور ناپسند بى نياز شده است، گويا مى خواهى مردم به جاى خدا تو را ستايش كنند. زيرا تو با اين پيشگوئيها، آنها را از ضرر و زيان، حفظ مى كنى،
اى مردم از آموختن علم نجوم و پيشگوئى به وسيله ى آن- جز به مقدارى كه در درياها و خشكيها شما را هدايت كند- برحذر باشيد، زيرا اين كار منجر به كهانت "خبر از غيب به وسيله ى جن و ارواح خبيثه" مى شود،

و منجم مثل كاهن است و كاهن مانند ساحر است و ساحر مانند كافر در آتش است، به نام خدا حركت كنيد. [ نگاه كنيد به نهج البلاغه خطبه 79. ]

به اين ترتيب، امام، دست رد به سينه ى او زد و نگذاشت كه مردم با اين خيالات واهى از حركت و فعاليت، باز ايستند.

اتفاقا حضرت با سپاه حركت كرد و به پيروزى كامل رسيد و عملا ثابت شد كه پيشگوئى منجم، درست از آب درنيامد.

و نظير اين مطلب در روايات آمده و آن اينكه: هنگامى كه على "ع" با سپاه خود، عازم خروج به سوى حروريه براى سركوبى شعبه اى از خوارج بود، در ميان اصحاب، شخصى كه خود را منجم مى خواند به حضور على "ع" آمد و عرض كرد:

اى اميرمومنان! در اين ساعت، حركت نكن و پس از گذشت سه ساعت از روز، حركت كن، زيرا عزيمت تو در اين ساعت، آسيب شديدى به تو و يارانت
خواهد رسانيد، ولى اگر در ساعتى كه من پيشنهاد حركت در آن را مى كنم، بر وى، پيروز خواهى شد و به هدف مى رسى.

امام على "ع" به او فرمود: آيا تو مى دانى در رحم اين اسبم "كه حامله است" حمل ماده است يا نر؟ او گفت: اگر "از روى علم نجوم" حساب كنم، مى فهمم.

امام به او فرمود: اگر كسى تو را در اين مورد تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده، آنجا كه خداوند در آيه 34 سوره لقمان مى فرمايد: ان الله عنده علم الساعه و ينزل الغيث و يعلم ما فى الارحام...: بى گمان، آگاهى و علم بر قيامت مخصوص خدا است و او است كه باران را مى فرستد و به آنچه در رحم هاست آگاهى دارد.

سپس فرمود: "حتى" محمد "ص" چنين ادعائى نكرد كه تو مى كنى، تو گمان دارى كه مرا به ساعتى هدايت مى نمائى كه در آن ساعت، ضرر از انسان دور مى شود و نفع به انسان مى رسد، كسى كه تو را تصديق كند، از استعانت خدا در دفع ضرر و جلب منفعت، بى نياز خواهد شد، بنابراين بايد تو را ستود نه خدا را. [ منهاج البراعه ج 5 ص 264- ناگفته نماند كه منظور از علم نجوم در اينجا، ستاره شناسى نيست، بلكه همانست كه در قديم معمول بوده كه افرادى از حركات ستارگان، به پيشگوئى مى پرداختند و گاهى همين پيش بينى ها سد راه تلاش و حركت مى شد. ]

رد نسبت ناروا

امام على "ع" همه شايستگيها و ويژگيهاى امامت و رهبرى را در سطح عالى و عصمت دارا بود، رقباى پركينه ى آن حضرت، هيچ عيبى در او نديدند، زيرا اگر اين چنين بود آن را چند برابر بزرگ كرده، نشان مى دادند تا به شخصيت ايشان ضربه بزنند،

ولى از آنجا كه على "ع" يك فرد متواضع و خوش خو و مهربان بود و روحيه ى نخوت و تكبر در او نبود و همچون طاغوتها، باد به غبغب نمى كرد و حتى با مستضعف ترين افراد، مى نشست و مثل يك دوست برخورد مى كرد، دشمنانش مانند عمرو عاص ناپاك زاده "كه مادرش به ناپاكى دامن، شهرت داشت" در ميان مردم شام، شايع كرد كه على "ع" اهل شوخى و مزاح است، بنابراين تناسب با مساله خلافت ندارد "زيرا مثلا خليفه بايد قيافه بگيرد، تا مردم جرات سخن گفتن با او را نداشته باشند".

امام على "ع" وقتى از اين دسيسه، اطلاع يافت، شديدا آن را تكذيب كرد و فرمود:

عجبا لابن النابغه يزعم لاهل الشام ان فى دعابه و انى امرء تلعابه...
: شگفتا از فرزند زن ناپاك "يعنى عمرو عاص" كه در ميان مردم شام شايع مى كند كه اهل شوخى و سرگرمى هستم...

اما والله انى ليمنعنى من اللعب ذكر الموت و انه ليمنعه من قول الحق نسيان الاخره: آگاه باشيد، سوگند به خدا، ياد مرگ، مرا از شوخى بازمى دارد، ولى به عكس، فراموشى آخرت در وجود عمرو عاص باعث دروغگوئى او گرديده است [ نگاه كنيد به خطبه 84 نهج البلاغه. ]

به اين ترتيب اين نسبت ناروا را كه دشمنان از آن، پلى براى كوبيدن شخصيت على "ع" ساخته بودند، شديدا رد كرد و اين موضوع خود دليل محكم بر اوج كمال آن حضرت است، چرا كه در او عيبى نيافتند، جز اينكه گفتند: او شوخ طبع است.

/ 71