داستانهای نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستانهای نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حسن و حسين در جنگ صفين

در جنگ صفين كه بين سپاه على "ع" و سپاه معاويه رخ داد و 18 ماه طول كشيد، فرزندان على "ع" مانند حسن و حسين "ع" و محمد بن حنفيه و عباس "ع" نيز شركت فعال داشتند. ولى در يك مورد كه امام حسن با سرعت به سوى جبهه مى رفت "با توجه به اينكه مقدر شده بود، او خليفه و رهبر بعد از على "ع" باشد و مصلحتى مهمتر كه حفظ نسل پيامبر "ص" توسط حسن و حسين "ع" در ميان بود" امام على "ع" مراقب بود كه اين دو نورديده پيامبر "ص" كشته نشوند.

از اين رو فرمود:
املكوا عنى هذا الغلام لا يهدنى فاننى انفس بهذين- يعنى الحسن و الحسين عليهماالسلام على الموت لئلا ينقطع بهما نسل رسول الله "ص".

: شما اى مومنان! به جاى اينكه مرا در ميان گيريد، اين جوان "پسرم" را دريابيد، مبادا كه شهادتش مرا پريشان كند و حصار بلند اميدم را در هم ريزد، چرا كه من در مورد مرگ اين دو نفر "حسن و حسين" دريغ دارم مبادا با شهادت آنها، نسل پيامبر "ص" قطع گردد. [ نگاه كنيد به نهج البلاغه خطبه 207- طبق بعضى از روايات، اولين فتح در جنگ صفين كه گشودن شريعه فرات بود، به دست امام حسين "ع" و همراهانش، انجام گرفت "نفائس الاخبار ص 418". ]

محمد حنفيه يكى ديگر از فرزندان على "ع" بود شخصى از وى پرسيد: چرا پدرت تو را به ميدان جنگ مى فرستاد و در اين مورد اصرار داشت، ولى نسبت به حسن و حسين "ع" چنين نبود؟

او در پاسخ گفت:

لانهما عيناه و انا يمينه، فهو يذب عن عينيه: زيرا حسن و حسين "ع" بسان دو چشم پدرم هستند و من دست راستش مى باشم، پدرم با دستش از چشمانش دفاع مى كرد. [ شرح نهج ابن ابى الحديد ج 11 ص 28. ]
در اينجا به مناسبت داستان قبل، شايسته است به داستان لطيف زير در مورد اينكه حسن و حسين "ع" پسران پيامبر "ص" هستند [ بايد توجه داشت كه طبق روايات متعدد، پيامبر "ص"، حسن و حسين "ع" را پسران خود مى خواند، با اينكه پسران دخترش بودند و اين موضوع، هيچ مانعى ندارد و دانشمند بزرگ اهل تسنن ابن ابى الحديد نيز آن را پذيرفته است "شرح نهج حديدى ج 11 ص 26". ] توجه كنيد:

حجاج بن يوسف ثقفى "استاندار خونخوار عبدالملك در كوفه" بود و با شيعيان و ياران اميرمومنان على "ع" بسيار دشمنى داشت و حتى ظن شيعه بودن و طرفدارى از على "ع" در مورد يك نفر كافى بود كه حجاج او را به قتل برساند. عامر شعبى مى گويد: شبى حجاج مرا طلبيد هراسان شدم و برخاستم و نزدش رفتم، ناگهان در كنار مسند او سفره ى چرمى ديدم، پهن شده "رسم بود كه افراد را روى آن مى كشتند" و شمشيرى تيز در كنار آن بود، سلام كردم و جواب سلام مرا داد و گفت: نترس به تو امشب تا فردا ظهر امان دادم سپس مرا در كنار خود نشاند، سپس به يكى از دژخيمانش اشاره كرد، او رفت و مردى را كه با طناب و زنجير بسته بودند، آورد و در برابر حجاج

قرارداد، آنگاه حجاج به من رو كرد و گفت:

اين شيخ "سعيد بن جبير" مى گويد: حسن و حسين دو پسر پيامبر "ص" هستند، بايد از قرآن در اين باره دليل بياورد و گرنه هم اكنون "با اين شمشير روى اين چرم" سرش را از بدنش جدا مى سازم.

گفتم: لازم است كه او را از زنجير و بند آزاد سازيد كه اگر دليل از قرآن آورد آزاد شده و مى رود و گرنه با اين شمشير نمى توان كه زنجير را قطع كرد. خواه و ناخواه بايد اين زنجيرها را از بدنش جدا كرد و آنگاه او را كشت، حجاج دستور داد: بند و زنجير را از بدن او جدا كردند، خوب به او نگاه كردم ناگهان ديدم سعيد بن جبير "مفسر قرآن و يار و شاگرد خاص امام سجاد عليه السلام" است، اندوهگين شدم، با خود گفتم: چگونه در مورد اينكه حسن و حسين "ع" پسران پيامبر "ص" هستند مى توان استدلال كرد، ناگهان صداى حجاج بلند شد و به سعيد گفت:

دليل خود را از قرآن در مورد اينكه حسن و حسين "ع" پسران پيامبر "ص" هستند چنانكه ادعا مى كنى بياور و گرنه گردنت را مى زنم.

سعيد گفت: به من مهلت بده.

حجاج چند لحظه سكوت كرد و دگر بار گفت: دليل خود را بياور!
سعيد گفت: اندكى مهلت بده

حجاج پس از لحظاتى، براى سومين بار گفت: به تو مى گويم، دليل خود را از قرآن بياور كه چگونه مى توان گفت حسن و حسين "ع" دو فرزند پيامبر "ص" هستند.

سعيد، اندكى فكر كرد و سپس گفت:

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم- و وهبنا له اسحاق و يعقوب كلا هدينا و نوحا هدينا من قبل و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين- و زكريا و يحيى و عيسى و الياس كل من الصالحين

: و اسحاق و يعقوب را به او "ابراهيم" بخشيديم و هر كدام را هدايت كرديم و نوح را "نيز" قبلا هدايت نموديم و از فرزندان او "ابراهيم" داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را "هدايت كرديم" و اينچنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم- و "همچنين" زكريا و يحيى و عيسى و الياس، هر كدام از صالحان بودند . [ سوره مريم آيه 84 و 85. ]

پس از خواندن اين آيات، سعيد گفت: نام عيسى در اين آيه به چه عنوان آمده است؟!
حجاج گفت: به عنوان اينكه از ذريه "فرزندان" ابراهيم است.

سعيد گفت: با اينكه عيسى پدر نداشت، در عين حال به عنوان ذريه "فرزند" ابراهيم "ع" به شمار آمده است، به خاطر اينكه عيسى فرزند مريم دختر ابراهيم "ع" مى باشد، از اين رو عيسى به عنوان فرزند ابراهيم، معرفى شده است و با توجه به اينكه مريم با چندين واسطه، دختر ابراهيم است، فرزند عيسى به عنوان فرزند ابراهيم خوانده شده، بنابراين به طريق اولى، مى توان گفت: حسن و حسين دو پسر پيامبر اسلام "ص" هستند، زيرا مادرشان دختر بدون واسطه پيامبر "ص" است.

حجاج از اين استدلال دقيق و محكم قانع شد، دستور داده هزار دينار به سعيد بن جبير دادند و او را آزاد ساخت.

شعبى مى گويد: وقتى صبح شد، با خود گفتم شايسته است نزد اين شيخ "سعيد" بروم و از محضرش، معانى قرآن را بياموزم به سراغ او رفتم و او را در مسجد يافتم و آن دينارها را در كنارش تقسيم كرده بود و داشت آنها را به فقراء صدقه مى داد، مرا كه ديد فرمود: اينها همه به بركت حسن و حسين "عليهماالسلام" است، اگر در يك مورد اندوهگين مى شويم، هزار بار
خشنود مى گرديم "و از همه بالاتر" خدا و رسولش خشنود مى شوند. [ شرح نهج البلاغه خوئى ج 13 ص 104- ناگفته نماند كه سرانجام حجاج، طاقت نياورد كه سعيد بن جبير، آزاد باشد، دستور داد او را دستگير كردند و سر از بدن او جدا نمودند. ]

/ 71