داستانهای نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستانهای نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعتراض على

پس از رحلت پيامبر اسلام "ص" وقتى جريان تعيين خليفه رسول خدا "ص" پيش آمد، مردم در سقيفه ى بنى ساعده اجتماع كردند، ابوبكر به عمر گفت: دستت را بده تا با تو بيعت كنم.

عمر پاسخ داد: تو همان يار رسول خدا هستى كه در همه جا در آسايش و دشوارى با آن حضرت بودى، تو دستت را بده تا من با تو بيعت كنم.

و ابوبكر در برابر انصار براى خلافت خود چنين استدلال كرد: ما عترت رسول خدا "ص" و نگهداران او هستيم كه از او دفاع كرديم و هنگامى كه با او بيعت شد، در برابر مردم، حجت آورد كه اين بيعت از متن شورى و از اهل عقد و حل بوده است. [ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 18 ص 416. ]

ابن ابى الحديد دانشمند معروف اهل تسنن، پس از ذكر مطلب فوق مى گويد: سخن اعتراض آميز على "ع" "كه در نهج البلاغه آمده" مربوط به جريان فوق است،
اينك به اصل سخن على "ع"، توجه كنيد آن حضرت فرمود:

و اعجباه! اتكون الخلافه بالصحابه و القرابه

: عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر "ص" و خويشاوندى حاصل مى شود؟! [ نهج البلاغه حكمت 190. ]

ابن ابى الحديد مى گويد: اين سخن اعتراض آميز على "ع"، در مورد عمر بن خطاب است كه به ابوبكر گفت: تو همان يار رسول خدا هستى...

اعتراض از اين نظر كه اگر يار بودن، ملاك صحت خلافت است پس من در مورد يار بودن، از همه نزديكتر به رسول خدا هستم، به علاوه خويشاوندى مهمى نيز با پيامبر دارم، بنابراين من مقدم هستم. [ در بعضى از نسخه ها مانند شرح نهج البلاغه خوئى و ابن ابى الحديد، سخن على "ع" چنين نقل شده: و اعجبا اتكون الخلافه بالصحابه و لا تكون بالصحابه و القرابه. ]

سپس شريف رضى، شعرى از على "ع" در اين زمينه نقل مى كند و آن اينكه فرمود:




  • فان كنت بالشورى ملكت امورهم

    و ان كنت بالقربى حججت خصيمهم

    فغيرك اولى بالنبى و اقرب



  • فكيف بهذا و المشيرون غيب
    فغيرك اولى بالنبى و اقرب
    فغيرك اولى بالنبى و اقرب



: اگر تو از طريق شورى، زمامدار امور مردم شدى، اين چه شورائى است كه در آن، طرفهاى مشورت "امثال من" غايب بودند و اگر از طريق خويشاوندى با پيامبر "ص" استدلال كردى، ديگران از تو نزديكترند.

ابن ابى الحديد مى گويد: اين دو شعر اعتراض آميز خطاب به ابوبكر است. [ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 18 ص 416. ]

وحدت رهبرى

طلحه و زبير از شخصيتهاى برجسته و از اصحاب نزديك رسول خدا "ص" بودند، حتى عمر بن خطاب هنگام مرگ خود، شش نفر را تعين كرد تا درباره ى خلافت بعد از خود، يك نفر را انتخاب كنند. اين دو نفر در ميان آن عده وجود داشتند.

پس از آنكه مردم اجتماع كردند و با امام على "ع" بيعت نمودند، همين دو نفر نيز جزء بيعت كنندگان بودند.

ولى هوسهاى نفسانى باعث شد كه اين دو نفر به حضور على "ع" آمده و پيشنهاد كردند كه حضرت على "ع" آنها را در امر خلافت، شريك گرداند "مثلا رهبرى مسلمين با شوراى سه نفرى مركب از على و
طلحه و زبير انجام گيرد".

به على "ع" عرض كردند: نبايعك على انا شركاو فى هذا الامر: ما با تو بيعت مى كنيم، بر اين اساس كه در امر خلافت و رهبرى با تو، شريك باشيم.

امام، به آنها چنين پاسخ داد: و لكنكما شريكان فى القوه و الاستعانه و عونان على العجز و الاود: نه، ولى شما شريك در تقويت و كمك و يار و ياور به هنگام ناتوانى و مشكلات باشيد. [ نهج البلاغه حكمت 202. ]

نويد به قيام و ظهور جهانى حضرت مهدى

امام على "ع" روزى خطاب به مردم فرمود:

لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها: قطعا دنيا پس از چموشى و روگردانى، همانند شتر تندخوئى كه از دادن شير به دوشنده اش، خوددارى كرده و آن را براى بچه اش نگه مى دارد، به سوى ما روى مى آورد و به ما مهربان مى شود.

سپس آيه "5 سوره ى قصص" را تلاوت فرمود كه:

و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين: اراده ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفين "جهان" منت "نعمت



كامل" بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثين روى زمين قرار دهيم. [ نهج البلاغه حكمت 209. ]

به اتفاق علماى شيعه، اين سخن با ضميمه كردن آيه ى فوق، اشاره و نويد به قيام حضرت مهدى "ع" است، زيرا تنها در زمان حكومت جهانى آن حضرت است كه:

مستضعفين جهان حكومت را به دست مى گيرند و تنها در آن زمان است كه مردم با اشتياق و مهربانى به سوى مكتب على و آل على "عليهم السلام" روى مى آورند. "بنابراين ما بايد به زمينه سازى براى چنين حكومت بزرگى همت كنيم".

و آيه ى فوق نيز كه در مورد نويد حكومت مستضعفان تحت رهبرى حضرت موسى "ع" در برابر فرعون و فرعونيان است به حكومتى الهى بشارت مى دهد كه در برابر طاغوتها، موضع مى گيرد. و آنها را به زباله دان تاريخ مى سپارد. آيا چنين حكومت، غير از حكومت جهانى حضرت مهدى آل محمد "ص" است؟!

اين آيه و آيه بعد از آن، به پنج موضوع مهم اشاره مى كند:

1- خداوند مستضعفان را مشمول نعمت كامل قرار مى دهد.
2- آنها را پيشوا و رهبر مردم مى كند.

3- آنها را وارث حكومت جباران مى نمايد.

4- آنها داراى حكومت استوار و نيرومند خواهند شد.

5- خدا قدرت آنها را به دشمنان نشان مى دهد.

آيا با توجه به پنج موضوع فوق و توجه به سخن على "ع"، بخصوص دقت در كلمه ى علينا "به سوى ما اهلبيت رو مى آورند" مى توان چنين حكومتى را به حكومتهاى باطل نسبت داد؟! مسلما جواب منفى است.

بنابراين، سخن فوق نويد به حكومت مصلح كل حضرت مهدى "ع" مى باشد. [ شرح خوئى ج 21 ص 280. ]

/ 71