داستانهای نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستانهای نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


معنى ايمان

مردى به محضر على "ع" آمد و درخواست كرد تا ايمان را برايش تشريح و بيان كند.

امام فرمود: فردا نزد من بيا تا در حضور جمعيت، تو را به آن آگاه كنم كه اگر تو گفتارم را فراموش كردى، ديگرى براى تو حفظ و نگهدارى كند.

فان الكلام كالشارده ينفقها هذا و يخطئها هذا: زيرا سخن، همچون شتر فرارى است كه بعضى آن را پيدا مى كنند و بعضى آن را نمى يابند. [ نهج البلاغه حكمت 266. ]

فرداى آن روز شد. امام در ميان جمعيت آمد و درباره ى ايمان چنين فرمود:

ايمان بر چهار پايه قرار دارد: 1- صبر 2- يقين 3- عدالت 4- جهاد

صبر، چهار شعبه دارد. 1- اشتياق 2- ترس 3- زهد 4- انتظار

يقين، نيز داراى چهار شعبه است: 1- بينش در هوشيارى 2- رسيدن به دقائق حكمت 3- پند گرفتن از حكمتها، 4- توجه به روش پيشينيان.

عدالت، نيز چهار شعبه دارد: 1- دقت در فهم 2- غور در علم و دانش 3- قضاوت صحيح 4- حلم استوار و ثابت.
جهاد، نيز چهار شعبه دارد: 1- امر به معروف 2- نهى از منكر 3- صدق و راستى در جبهه ى جنگ 4- كينه و دشمنى با فاسقان.... [ نهج البلاغه حكمت 31- امام هر يك از شعبه ها را توضيح داد و سپس فرمود: كفر نيز بر چهار پايه قرار دارد و هر پايه ى آن داراى چهار شعبه است، همه شعبه ها را توضيح داد كه در نهج البلاغه حكمت 31 آمده است. ]

به اين ترتيب، امام با كمال عنايت و توجه به سوال افراد و روشنگرى و آگاهى بخشى، همت مى كرد و به طور جدى، به مسائل جامعه و رشد و ترقى اخلاقى و عقيدتى انسانها، اهميت مى داد.

زيورهاى كعبه

زمان خلافت عمر بن خطاب بود، از قديم زيورهائى "از پرده و..." براى كعبه آورده بودند و در آنجا جمع شده بود، در مورد اين زيورها در حضور عمر، صحبت شد و به او گفتند: اگر اين زيورها را مى گرفتى "و مى فروختى و با پول آن" سپاهيان اسلام را مجهز مى ساختى، پاداشش زيادتر بود، كعبه، زيور و زينت را براى چه مى خواهد؟!

عمر، پيشنهاد آنها را پذيرفت و تصميم بر همين كار گرفت.

سپس عمر در اين مورد با على "ع" مشورت كرد و سوال نمود.

امام على "ع" در پاسخ فرمود: وقتى كه قرآن بر پيامبر "ص" نازل شد، خداوند در قرآن، اموال را تحت چهار عنوان قرار داد:

1- ارث، كه طبق قانون فرائض بين ورثه تقسيم مى گردد.

2- فيى كه يك نوع غنيمت جنگى است كه به مستحقين آن داده مى شود.

3- خمس، كه مصرف آن نيز تعيين شده است.

4- صدقات و زكات كه موارد مصرفش معين شده و در آن موارد تقسيم مى گردد.

و در آن هنگام كه قرآن نازل شد، زيورهاى كعبه بر جاى خود قرار داشتند. خداوند آن را به همان حال خود گذاشت- نه از آن جهت كه آن را فراموش كرده بود يا آن زيورها، بر خدا مخفى مانده بودند- بنابراين تو هم، آنها را به همان حال كه خدا و پيامبرش قرار داده اند، باقى گذار.

عمر، از اين استدلال قانع شد و گفت: لو لاك لا فتضحنا: اگر تو نبودى رسوا مى شديم و زيورهاى كعبه را به حال خود گذارد. [ نهج البلاغه حكمت 270 - صحيح بخارى ج 3 ص 81 "كتاب الحج باب كسوه الكعبه" "بايد توجه داشت كه در آن وقت، نيازى ضرورى به آن زيورها نبود تا صرف امور مهمترى گردد". ]

قطع دست دزد بيت المال

دو نفر دزد را به حضور على "ع" آوردند تا ميان آنها قضاوت نمايد. هر دو سارق از بيت المال، چيزى را دزديده بودند.

اتفاقا هر دو اينها برده بودند، با اين فرق كه: يكى برده ى بيت المال بود، و ديگرى برده ى مردم بود.

امام "ع" چنين قضاوت كرد:

در مورد برده ى بيت المال، فرمود: اين خودش مال خدا است و حدى بر او نيست، چرا كه قسمتى از مال خدا، قسمتى ديگر از همان مال را خورده است.

و در مورد برده ى مردم فرمود: بايد به شدت بر او، حد جارى گردد و دستش قطع شود. [ نهج البلاغه حكمت 271. ]

/ 71