بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید راه حل هاى مادى تنها كافى نيستند. از بين بردن فقر، قبل از آن كه راهى به سوى مدينه فاضله بگشايد، خود مشكلات جديدى را مطرح مى كند و روشن بود كه ريشه مشكلات اجتماع، خيلى عميق تر از آن است كه تصور مى شد.در فصل پنجم كتاب، از تعادل قوا، بعد از سال 1945 صحبت مى كند و در پايان آن مى گويد كه اگر روابط بين دولت ها و نيز ملت ها تغيير كند، خطر تصادم بين قدرت ها بالا مى رود، تصادمى كه شايد تنها عده معدودى جان سالم از آن به در برند.در آخر كتاب، از همه مشكلات صرف نظر كرده و به حل يكى از آنها دل بسته و مى گويد:واقعاً صحيح است كه گفته اند: مشكل اصلى عصر ما آن است كه از عهده كنترل محيط خود برآييم.
چه بايد كرد؟
آيا درهاى سعادت به روى بنى آدم بسته است؟ آيا آرزوى تأسيس «آرمانشهر» را بايد با خود به گور برد؟ آيا گرايش هاى درونى و ذاتى انسان به طرف عدالت، صداقت، حريت و در يك كلمه، «كمال مطلق»، بيهوده است و در بيرون، جوابگويى برايش يافت نمى شود؟ آيا بايد در اين ميانه بماند و در چنگال بى عدالتى ها، كژى ها، اسارت ها و رذالت ها دست و پا بزند، يا اين كه خير، از همان ابتدا ناتوانى فكرى او در طراحى مدينه فاضله - كه مطلوب روح متعالى اوست - مد نظر بوده و چاره جويى شده است و فكر قاصر او را مدد نموده اند؟ما اسلاميان بر اين باوريم كه خداى حكيم، همواره سفيرانى براى رهنمونى نوع بشر به سوى تأسيس جامعه ايدآل و آرمانى، گسيل داشته است. پيامبر اسلام (ص)، خاتم اين سلسله نورانى، با طرح جامع خود، به سوى بشر شتافت تا دست او را در طى نمودن اين باديه ظلمانى بگيرد و عقل او را كمك رساند. امامان جليل القدر، همت خود را مصروف نمودند، تا در استقرار مدينه فاضله اسلامى، راه رسولش را ادامه دهند.