بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید اجتهاد، به طور عمده در كشف مكتب اقتصادى اسلامى نقش دارد، نه در تحليل ها و مدل سازى هاى اقتصادى؛ چون در اين باب، مى بايد از اقتصاددانان و كارشناسان متعهد و آشنا به اقتصاد اسلامى استمداد جست.اعمال و رفتار انسان، ناشى از افكار و انديشه هاى اوست؛ جهتگيرى هاى اقتصادى آحاد مردم يك جامعه نيز متأثر از بينش و فرهنگ آنهاست؛ بنابراين، برداشتى كه هر فرد از كليت جهان هستى، هدف از زندگى، كمال و خوشبختى و موازين انسانيت و شخصيت دارد، محرك او در همه عملكردها و از جمله عملكردهاى اقتصادى است؛ از اين رو در اين جا به ذكر مفاهيم اقتصادى از ديدگاه جهان بينى و انسان شناسى اسلام مى پردازيم، مفاهيمى كه پايه گذار نظام اقتصاد اسلامى است و حل نابسامانى هاى اقتصادى جامعه، بدون توجه به آنها ممكن نيست. جامعه متشكل از انسان هاى داراى عقل و احساسات، مانند جهان متشكل از جمادات بى روح نيست؛ بينش ها و ارزش هاى پذيرفته شده توسط انسان ها، منشأ تصميم گيرى ها و حركات ارادى مى گردد و با تغيير نگرش هاى عقيدتى مردم در يك جامعه، فعاليت هاى اقتصادى آن جامعه نيز دگرگون مى شود.انسانى كه در ظل تعاليم اسلام تربيت شده و عقل اقتصادى او پرورش صحيح يافته است، ثروت را كه مبناى همه بحث هاى اقتصادى است، به خودى خود اصالت نمى دهد؛ آن را تا جايى مى خواهد كه مايه تقرب الهى براى او گردد؛ سود شخصى يا سود گروهى را اصل نمى انگارد و اقتصاد را حاكم بر همه امور خويش تصور نمى كند. او با تربيتى كه يافته است، دنبال جلب منفعت است، اما نفع را منحصر در سود مادى نمى داند، بلكه هر كار ثواب و داراى ارزش مثبت اخروى را سود مى شمارد؛ نفع ديگران را لحاظ مى كند، حتى مقدم بر منافع خود مى داند و ايثار مى كند؛ حرص و بخل و اسراف، انگيزه او نيست و از بيكارى و انداختن بار زندگى خود بر ديگران روى گردان است.