ريشه رقابت، نفع شخصى و تضاد آن با منافع ديگران است. در اقتصاد آزاد، هر رقيب، كار رقيب ديگر را به شدت زير نظر دارد و مراقب است كه ديگرى بر او سبقت نگيرد و بازار را به خود اختصاص ندهد. اگر به ابتكارى در مسير توليدى خود دست يابد، آن را مخفى مى كند و درصدد دسترسى به نوآورى هاى رقيب خود است و سعى مى كند مانع استفاده او از اين ابتكارات گردد، يا خود نيز به آنها دسترسى پيدا كند.رقابت به اين معنا گرچه موجب افزايش عرضه كالا و نزول قيمت آن و احياناً بهتر شدن كالا مى گردد، اما مفاسد اخلاقى نيز معمولاً به همراه دارد؛ تبليغات دروغين، توليد كالاهاى تجملى و غيرضرورى، حذف رقيبان كوچك و پيدايش انحصار و ايجاد تراست ها و كارتل هاى بزرگ، از عوارض رقابت آزاد و كنترل نشده است.اسلام، نفع شخصى را نفى نمى كند، اما مسلمان را طورى تربيت مى نمايد كه نفع خود را در راستاى منافع مشروع ديگران ببيند و آنچه براى خود مى پسندد، براى ساير مسلمانان نيز بپسندد، نه اين كه چشم ديدار ديگران را در فعاليت اقتصادى مشابه خود نداشته باشد.بديهى است، اقتصاد اسلامى، رقابت به اين مفهوم را كه مستلزم تلاش در بيرون راندن ساير مردم و همدينان خود است، نمى پذيرد، مگر اين كه رقابت و مسابقه در خيرات انجام گيرد و در كسب رضاى حق تعالى بريكديگر سبقت گيرند.(20) مسلمانان برادرند؛ نه تضاد منافع، بلكه اشتراك منافع دارند؛ لذا با تعاون و تشكيل تعاونى ها، در زمينه اقتصادى نيز همدلى و همكارى مى نمايند.در نهج البلاغه مى خوانيم:در زمره آنان مباش كه آخرت را بدون عملْ انتظار دارند و... براى آنچه فانى مى گردد كوشش و رقابت مى كنند و نسبت به آنچه بقا دارد سهل انگارى مى نمايند.