مكتب اقتصادى اسلام، رشد و توسعه را در برنامه كار خود دارد تا از طريق آن به خودكفايى و استقلال اقتصادى برسد و بتواند روى پاى خود بايستد كه اين خود موجب اقتدار سياسى اسلام و تشخّص بين المللى آن مى گردد و در داخل نيز موجبات رفاه و تمكن مردم را به همراه مى آورد.تأكيدى كه فرهنگ اسلامى بر اشتغال نمود و رهبران معصوم نيز عملاً اقدام به احياى زمين و برداشت محصول كردند و كار را عبادت تلقى نمودند،موجب فعال شدن مسلمانان و رونق اقتصادى آنان شد، به طورى كه مدينه از يك شهرى كه منحصر به داد و ستد بود، به مركز زراعت و باغدارى مبدّل شد.از جمله تعليماتى كه مايه تربيت عقل اقتصادى مردم و رشد و توسعه آبادانى سرزمين هاى آنها شد، به اين قرار است:1 . خداوند شما را از زمين ايجاد كرد و به آبادانى در آن گماشت.2 . هر كه آب و خاكى بيابد،و باز هم فقير باشد، خدا او را از رحمت خود دور كند.3 . هركه آب و گلى را بفروشد و مالش را در آب و گل قرار ندهد، مالش هدر مى رود.4 . انسان براى پس از خويش،چيزى به جا نمى گذارد كه سخت تر از مال راكد براى او باشد؛ پس بايد مال صامت را در (راه آبادسازى) باغ و بستان و خانه قرار دهد.5 . يكى از وظايف استاندار، توسعه عمران اراضى تحت ولايت اوست، كما اين كه در عهدنامه مالك اشتر آمده است:بايد انديشه تو در امر آباد كردن زمين، بيش از توجهت به گرفتن ماليات باشد، زيرا با آبادى است كه مى توان خراج گرفت؛ كسى كه بدون آباد كردن، ماليات طلب كند، موجب خراب شدن شهرها و تباه شدن بندگان خدا گرديده است و فرمانروايى او دوام نمى آورد.قزوينى، از شارحان نهج البلاغه، از قسمت فوق چنين نتيجه گرفته كه خراج، منحصر به زكات نيست، بلكه مالياتى است بر زمين و آب و غير آن، به اندازه لزوم و بر طبق مصلحت زمان.