«كانت» كه واضع اين نظريه است، مى گويد كه نبايد رفتار انسان را بر اساس عاطفه و احساس و لذت فردى يا جمعى تبيين كرد، بلكه منشأ اعمال ما تكليف و وظيفه ماست كه آن هم توسط عقل و وجدان ما قابل درك است. اگر انسان، منحصراً موجود عاقلى مى بود، از قانون اخلاقى كه در ضمير او موجود است، تبعيت كامل مى كرد، اما از آن جا كه او احساس هم دارد، يعنى تحت تأثير تمايلاتى است كه مى تواند او را از پيروى قانون اخلاقى منحرف كند، لذا اين قانون را به صورت يك امر و دستور تلقى مى كند.(7) دزدى نكردن، براى همه يك وظيفه است. به طور بديهى، عقل به ما اين طور حكم مى كند؛ همين طور است راستگويى و ساير فضايل اخلاقى.