اگر تربيت عقلانى، با ذهن و فعل و انفعالات ناپيداى آن سرو كار داشت، تربيت اخلاقى به اعضا و جوارح و رفتار آشكار آن مربوط مى شود. در اين جا نشان دادن راه و ذكر اصول رهروى، كافى نيست و به حضور فيزيكى و عينى راهبر، نياز مُبرم است، والاّ تربيت اخلاقى محقق نمى گردد و رفتار و كردار متكى به اعضاى بدن، شكل صحيح نمى گيرد. از امتيازات بارز مكتب اخلاقى الهى، در مقايسه با مكاتب اخلاقى بشرى، اين است كه تنها، مكاتب الهى قادرند كه علاوه بر تعيين فضايل و رذايل، الگو و نمونه عينى هم ارائه دهند، الگوهايى كه صحت عمل اخلاقى آنها تضمين شده و انسان پس از شناخت اين الگوها و ايمان به حقانيت آنها، از نقش تربيتى شان بهره مى گيرد.در قرآن كريم، به صراحتْ اسوه بودن پيامبر (ص) را ابراز مى دارد و تبعيت از اين نمونه اخلاقى را ويژه كسانى مى داند كه در جهان بينى خود، به خدا و روز واپسين، آگاهى و ايمان دارند و نشانه آن، ياد و ذكر فراوانى است كه از خداوند دارند.علاوه بر رسول خدا (ص)، امامان نيز راهنماى عملى مؤمنان در تربيت اخلاقى هستند كه حدود دو و نيم قرن به دنبال بنيانگذار مكتب، در ميان مردم زيستند تا مكارم اخلاقى را - كه او بنا گذارده بود - ترويج و تثبيت كنند.در نهج البلاغه، ابتدا عدم تربيت عقلانى و اخلاقى عرب قبل از اسلام را يادآور مى شود و بعد نقش وجودى پيامبر اكرم (ص) را در پرورش دل و دماغ مردم بازگو مى كند: