بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید اگر امر به شكيبايى و نهى از ناله و فغان نكرده بودى، سرچشمه هاى اشك چشم را (با گريه برتو) خشك مى كرديم و درد و اندوه، دايمى بود و حزن و حسرت، هميشه باقى؛ و اين مقدار در مصيبت تو كم است؛ ليكن رد كردن مرگْ ناممكن است و دفعش غير مقدور. پدر و مادرم فدايت، ما را نزد خدايت به يادآور و در خاطر خويش نگه دار.على (ع) به وجود الگو اكتفا نمى كند و سود دهى سرمشق را به سرمشق پذيرى مردم ارتباط مى دهد، تا جايى كه ارزش يك نفر تابع الگو را به طلا تشبيه كرده و با ده نفر الگوناپذير، مانند نقره، قابل معاوضه مى داند. اهل بيت پيامبر را مانند خود پيامبر، اسوه براى مردم معرفى مى كند و توصيه مى نمايد كه از مسير آنها دور نيفتند؛ بدانند كه آنان راه يافتگانند و پيرو خود را به گمراهى نمى كشانند و تأكيد مى نمايد كه اگر نسبت به كارى نشستند و قيام ننمودند، مردم نيز بنشينند و اقدام نكنند و هر جا قيام كردند، آنها نيز قيام كنند؛ از اهل بيت جلو نيفتند كه مايه سرگردانى است و عقب نمانند كه موجب هلاك است.در تربيت اخلاقى، به فرض كه حسن و قبح را شناختيم و ملاك افعال ممدوح و مذموم را پيدا كرديم، چگونگى متخلق شدن به كارهاى پسنديده و مبرّا شدن از اعمال ناپسند، همواره كار آسانى نيست. گاهى كار، آن چنان پيچيده مى شود كه برداشت ها در مورد نحوه بروز يك فضيلت معين در انسان، مختلف است. همگان شجاعت را مدح مى كنند و فضيلت مى شمارند، اما به گاه عمل، درمانده مى شوند كه مرز آن با ترس و تهور چيست. كسى در خير بودن سخاوت و شر بودن بخلْ ترديدى ندارد، اما در عمل نمى داند مرز اين دو كجا ست؛ كى و به چه ميزان بذل و بخشش كند تا سخى باشد و كجا خوددارى نمايد تا بخيل شمرده نشود. همه تكبر را محكوم مى كنند و تواضع را مى ستايند، اما آيا كبر همه جا بد است، حتى در برابر متكبران؟ آيا حد و مرز آن براى زن و مرد يكسان است؟ حد تواضع چيست كه انسان به ضعف و ظلم پذيرى متهم نشود؟ صفت صبر در كجا ممدوح و در كجا مذموم است و مراتب آن چيست؟ اسراف، ضد ارزش است، اما چه كارهايى و تا چه ميزان كه انجام شود وارد چارچوب اسراف مى گردد؟ آيا علم خواهى هم اسراف بردار است؟ عبادت گرايى چطور؟ و بالاخره، ملاك در اين امور، نظر كيست؟ حتى در يك جامعه و يك فرهنگ هم برداشت هاى مختلفى ديده مى شود.رفع كننده اين اختلاف نظرها و پاسخگوى اين سؤالات، رفتار عملى انسانى است كه الگو و اسوه قرار گرفته است. تربيت اخلاقى، بدون دسترسى به چنين شخصى، تحقق نمى يابد. اوست كه ضمن معاشرت با مردم و نشست و برخاست با آنها، در عمل و با رفتار خويش، فضايل اخلاقى را مى شناساند وعملاً از رذايل اجتناب مى كند و به امر به نيكى ها و نهى از بدى ها اكتفا نمى كند؛ سيره و روش او، پرورنده ديگران است. براى روشن شدن خاصيت وجودى الگو در تبيين حدود و ثغور ارزش هاى اخلاقى و پاسخگويى عملى او به سؤالات فوق، نمونه هايى از سنت معصومان را مى آوريم: