انسان كاملى كه همه دنبال اويند، همان كه بودا او را «ارهات» مى نامد، كنفوسيوس به او «كيون تسو» لقب مى دهد، آيين يوگا و بهاكتى «انسان آزاده»اش گويند، افلاطون بر او اسم «فيلسوف» نهاده و ارسطو «انسان بزرگوار»ش مى خواند، در لسان صوفيه «قطب» و «شيخ» گفته مى شود، بر زبان نيچه «اَبَر انسان» آمده است و قرآن او را «خليفةالله» صدا مى كند، (33) گمشده همه مكاتب است.در اجتماع است كه تربيت چنين انسانى به نمايش گذارده مى شود؛ رفتار و اخلاق اجتماعى اوست كه چشم ها را به خود جلب مى كند وحكايت از تربيت فردى و درونى او نيز دارد. شايد بتوان گفت: اخلاق اجتماعى انسان تربيت شده هر مكتب، سيماى تمام نماى تربيت عقلانى و اخلاقى آن مكتب است و همه كاركرد تربيتى بر روى او، در اين مرحله به ظهور مى آيد و آحاد مردم را به قضاوت مى كشاند.مؤمنى كه در فرهنگ اسلامى و بهره گيرى از الگوهاى معرفى شده آن تربيت يافته است، از طرفى عقل او در زمينه هاى فكرى و فلسفى، حقوقى، سياسى و اقتصادى شكل گرفته است، و هدف از آفرينش جهان و انسان و روابط لازم بين انسان ها را درك كرده، و از طرف ديگر، قلب و عواطف درونى او در رسيدن به كمال مطلوب و سعادت موعود، تربيت شده است و اينك محصول اين دو بعد از تربيت، به صورت برخوردهاى اجتماعى او ظاهر مى گردد و با تأثير و تأثراتى كه در مرحله اجتماع با ديگران متبادل مى كند، شخصيت نهايى او تكوين مى يابد؛ بنابراين، اخلاق و رفتار اجتماعى، سهم ويژه اى در اين ميان دارد و مكتب اخلاقى بايد سرمايه گذارى سنگين ترى براى آن بنمايد.از اين رو، تربيت اسلامى هرگز اجتماع و سلوك اجتماعى را از نظر دور نداشته و پيوسته بر ضرورت تربيت صحيح مسلمانان براى برخوردهاى جمعى و ايجاد روابط حسنه با ديگران و درك مسؤوليت هاى اجتماعى تأكيد نموده است و آنان را در عمل، به تبعيت از الگو ملزم كرده است. در اين جا به ذكر پاره اى از احكام و آداب اجتماعى اسلام مى پردازيم: