نقد و بررسى - مدینه فاضله در متون اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدینه فاضله در متون اسلامی - نسخه متنی

محمد حسن مکارم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقد و بررسى

اگر چه آراى تربيتى دانشمندان و مكاتب صاحب نظر در تربيت، به مراتب گسترده تر و مفصل تر از آن است كه در اين مختصر بگنجد و شرح و بسط هر كدام را بايد در ده ها بلكه صدها كتاب مطالعه كرد، اما با اين مرور سطحى مى توان به اختلاف آرا و تشتت روزافزون ديدگاه هاى تربيتى پى برد.

ديديم كه افلاطون، تربيت را مخصوص طبقه طلايى جامعه عنوان مى كرد، تا سياستمدار بپرورد؛ ارسطو متوجه تربيت صرفاً عقلانى بود و هر دو تنها ارزش هاى يونان آن روز را مى نگريستند؛ قديسان مسيحى دنبال پاك كردن اولاد آدم از گناه اوليه و شرارت ذاتى بودند؛ جان لاك همتش صرف در پديدار ساختن صفاتى معين در طبقه اشراف انگلستان مى شد؛ روسو جامعه را فاسد مى انگاشت و تربيت را منحصر به آمادگى زندگى اجتماعى مى كرد؛ اسپنسر انسان را محكوم محيط اطراف خود دانسته، تربيت را سازگار شدن با محيط تعريف مى كرد؛ پياژه تربيت را پيچيده و محتاج تحقيق اعلام مى كرد؛ ديويى همه تعاريف و تحقيقات قبل از خود را مردود نموده، مبناى جديدى به نام ارزش عملى را در تربيتْ عَلَم كرد و اخلاق را بى پايه اعلام نمود.

اعلاميه حقوق بشر، تربيت واحد جهانى را مزمزه مى كند و خواص رؤيايى آن را به رخ مى كشاند؛ ميالاره در گودال عميق فقدان الگو در افتاده است؛ ايدآليست ها به تصورات تكيه كرده اند؛ رئاليست ها جز صورتى از انسان را قابل درك نمى دانند؛ پراگماتيست ها حقيقت جهان و انسان را دور از دسترس ذهن ما مى دانند و به هيچ واقعيت ثابتى معتقد نيستند؛ طرفداران تجديد بنا، همه پيشينيان خود را متهم به گمراهى و شكست نموده اند و خواستار طرحى نو با پشتوانه تمام انسان هاى روى زمين شده اند؛ اگزيستانسياليست ها عقيده به تقدم وجود انسان بر ماهيت خود را حلاّل تمام مشكلات تربيتى عنوان مى كنند و بالاخره فلاسفه تحليلى، فلسفه را مزاحم جهان شناسى و انسان شناسى تلقى كرده، دوباره به علوم، به عنوان مشكل گشاى تربيت، باز گشته اند.

در آشفته بازارى اين چنين، چه انتظارى است كه به انسان شناسى واحد برسيم و تعريف و هدف مشخصى براى انسان و تربيت عقلانى و اخلاقى او پيدا كنيم؟! هر كدام بُعدى از ابعاد وجودى اين موجود ناشناخته را تمام وجود او انگاشته و در ظلمت انديشه قاصر خود، به نسخه پيچى براى تربيت انسان برخاسته اند؛ بسان آنان كه در تاريكى به شناخت فيل پرداخته بودند و فيل چيزى غير از انگاشته هاى همه آنها بود. عده اى با تبختر تمام، كليد اين قفل بزرگ را تنها در دست خود ديده اند و ماسوا را نااهل در كشف حقيقت پنداشته اند. در اين ميان، قليلى هم به عجز بشر در حل معماى تربيتْ اذعان نموده اند.

/ 217