اگر عقل فلسفى انسان، در جهان بينى الهى تربيت شود، پى مى برد كه جهان آفرينش دو چهره دارد: يك چهره ظاهر و مشهود و يك سيماى باطن و غيب. جهان شهود شامل طبيعت و نظامات تكوينى حاكم بر آن و تأثير و تأثرات مادى و محسوس ناشى از اين روابط است كه بشر نيز به قدرت علم و تكنولوژى خويش، آنها را كشف و تسخير مى نمايد. جهان غيب، روابط ناپيداى حاكم بر جهان و انسان است كه تحت تأثير نظام علّى و معلولى غيرمادى بوده و با انكار ماديون، خدشه برنمى دارد. خدا، فرشتگان، روح، برزخ، قيامت و برخى آثار مترتب بر اعمال، نمونه هايى از عالم غيب است.بديهى است، اعتقاد و بى اعتقادى به غيب و آخرت، اثر وسيعى در زندگى دنيوى ما دارد. قرآن كريم، منكران چهره دوم عالم هستى را ظاهربين و غفلت زده لقب مى دهد، به طورى كه قسمت اعظم جهان واقع را نشناخته اند: «اينان تنها ظاهرى از زندگى دنيا را مى دانند و از آخرت بى خبرند».اين گروه، انفاق را مايه خسران دانسته، ربا خوارى را عامل افزايش ثروت، جهاد را رنج بى حاصل و شهادت را نابودى مى انگارند، در حالى كه معتقدان به دو چهره بودن جهان، انفاق را تجارتى پر سود دانسته، ربا را مايه ضرر، جهاد را عزت بخش و شهادت را موجب خلود و حيات جاويد مى دانند. دامنه اين اختلاف عقيده، همه زندگى آن دو جناح را در برمى گيرد و در كليه موضع گيرى هاى نظرى و عملى آنان رخ مى نماياند. در جهان بينى الهى، بر دو مرحله اى بودن جهان و حيات انسان تصريح شده و كسانى كه دنيا را غايت، تصور كرده اند و به آن دل بسته اند، بى نصيب از حيات جاويد آخرت معرفى شده اند. در آيه شريفه آمده است: