بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید او به طور مستند نشان داده است كه خاك حاصلخيز زمين، چند برابر نياز غذايى جميعت آن را به راحتى تكافو مى كند و نظريه طرفداران جديد «مالتوس» را بى پايه دانسته است كه تلقين مى كنند جمعيت به نسبت تصاعد هندسى بالا مى رود و محصولات غذايى با تصاعد عددى. واقعيت اين است كه اگر جمعيت اضافه مى شود، تكنولوژى و مكانيزاسيون كشاورزى نيز رشد مى كند و برداشت محصول از واحد سطح افزايش مى يابد؛ لذا او حكومت ها را مقصر دانسته و مى گويد: شرايط طبيعى نيستند كه گروه هاى انسانى را دچار قحطى و گرسنگى مى كنند، بلكه مسؤوليت اين فاجعه به عهده برخى از شرايط فرهنگى است كه آن به نوبه خود نتيجه اشتباهات و خطاهايى است ناشى از رژيم هاى اجتماعى حاكم.مكاتب حقوقى جامعه گرا نيز در حق فرد كوتاهى كرده اند و روحيات ذاتى انسان را در احساس مالكيت، انگيزه رقابت و گرايش هاى فردى ناديده گرفتند و سرخوردگى خويش را از حاكميت نظام هاى متكى بر اصالت فرد، در يك واكنش نسنجيده و افراطى نشان دادند، تا اين كه جمعى از آنان پس از هفتاد سال به اشتباه خود اعتراف كردند و راهى زباله دان تاريخ شدند. معلوم نيست خسارت اين كج انديشى ها و ضايعات انسانى و فرهنگى و اقتصادى ناشى از آن به عهده كيست!اشكال اين جاست كه جوامع بشرى، آزمايشگاه نظرهاى ضد و نقيض نظريه پردازان تاريخ شده است، غافل از اين كه عوارض سوء حاصل از يك فريضه نادرست در زمينه حقوق و سياست و روان شناسى و ساير علوم انسانى، قابل قياس با خسارت حاصل از اشتباه در يك فرضيه فيزيكى يا شيميايى نيست. اگر ماهيت فرد و جامعه و نوع رابطه بين آن دو به خوبى درك نشود، نظام حقوقى ناشى از به اجرا در آوردن اين قبيل نظريات، مايه به هدر دادن سرمايه هاى غيرقابل جبران انسانى است كه فرويديسم و كمونيسم، دو نمونه از آن است.شهيد مطهرى ضمن بحث درباره جبر و يا اختيار فرد در مقابل جامعه، نظر اصالةالجمعى دوركهايم، جامعه شناس فرانسوى را مستلزم جبر دانسته كه او خود به آن اعتراف كرده است، سپس ايشان مى گويد:هر چند جامعه نيرويى دارد غالب بر نيروى افراد، ولى مستلزم مجبور بودن افراد در مسائل انسانى و امور اجتماعى نيست... در رابطه فرد و جامعه، نوعى «امر بين الامرين» حكم فرماست.بنابراين، چه آنان كه حقوق فرد را فداى حقوق جامعه نمودند و چه آنها كه كفه ترازو را به نفع فرد پايين بردند و جامعه را داراى هويت و حقوق مستقل نشناختند، سخن به گزاف گفتند و بيراهه رفتند و شواهد تجربى و تاريخى، دليلى بر اين مدعاست.