آرمانشهر اُگوستين - مدینه فاضله در متون اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدینه فاضله در متون اسلامی - نسخه متنی

محمد حسن مکارم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


دروغگويى را براى رهبران جامعه جايز دانسته و پس از آن كه دروغ را مثل دارو مى داند كه به كاربردن آن بايد با تجويز پزشك باشد، مى گويد:

اگر دروغ گفتن براى كسى مجاز باشد، فقط براى زمامداران شهر است كه هر وقت صلاح شهر ايجاب كند، خواه دشمن و خواه اهل شهر را فريب دهند.افلاطون در مورد روابط زن و مرد در شهر آرمانى خود، راه حلى ارائه نموده و مى گويد:

در شهرى كه ما تأسيس مى كنيم، مقرر مى شود كه عاشق به شرط رضايت معشوق، مى تواند با وى نشست و برخاست كند، او را ببوسد و در آغوش گيرد، ولى فقط آن طور كه پدر با پسر خود چنين مى كند!او خود به عدم امكان تأسيس چنين جامعه اى اقرار كرده و آن را به نقاشى زيبايى از يك انسان تشبيه نموده كه وجود خارجى آن قابل اثبات نيست و به وجود خيالى آن اكتفا كرده است و چنين ابراز مى كند:

اگر نتوانيم ثابت كنيم كه تأسيس شهرى كه با اين نمونه مطابقت داشته باشد امكان پذير است، آيا از ارزش سخن ما كاسته خواهد شد؟

آرمانشهر اُگوستين

او كه از مفسران مسيحى در قرن چهارم ميلادى است، مدينه فاضله خود را در كتاب شهر خدا ترسيم نمود و پيشوايان مسيحى در قرون وسطى بر آن صحّه گذاشتند و طرفدارى وسيع نمودند. اگوستين، صلح و عدالت خواهى را دو ويژگى مدينه خود مى داند كه تحقق آن جز با اين دو، ميسّر نيست و چنين مدينه اى را در آسمان ها سراغ مى دهد؛ شهرهاى زمينى هر مقدار كه بتوانند به اين دو آرمان نزديك تر شوند، قابل احترام مى شوند و شايد منظور او از شهر خدا، همان بهشت موعود اديان الهى است، چون انسان ها را به دو دسته تقسيم مى كند: قابيلى و شرور و نيز هابيلى و نيكوكار. دسته اول را در خور زندگى بى دوام و رنج آور دنيوى مى داند، و گروه دوم را عبارت از كسانى كه موقتاً به زندگى در دنيا پرداخته اند و سرانجام به بهشت مى روند.

آرمانشهر فارابى

او از فيلسوفان مسلمان قرن چهارم هجرى است و مدينه فاضله خويش را در كتاب سياست مدنيّه توصيف نموده است. فارابى برخلاف ديگران، يك شهر محدود را هدف خود قرار نداده و آن را كمال نهايى تلقى نمى كند، بلكه درصدد تأسيس جامعه بزرگ جهانى، متشكل از كليه امت ها و اقوام بوده است. رئيسِ اول آن را هم پيامبر مى داند كه اتصال به عقل فعال دارد و به طور بى واسطه از او وحى و فيض مى گيرد. در غياب او بايد كسى عهده دار امور شود كه بر روش و منش او عمل كند؛ نام چنين جانشينى را «ملك السنّه» مى گذارد. او غايت جامعه را سعادت مى داند كه خير مطلق است و اين سعادت، ريشه در فطرت مشترك همه انسان ها دارد. نظام سياسى مورد نظر فارابى در دل نظام بزرگ آفرينش مى گنجد و يك شهر، تحمل آن را ندارد.از آن جا كه او نظام معين لازم براى اداره مدينه فاضله خود را، طرح شده در قوانين اسلامى مى داند، بنابراين، دنبال ارائه چنين مقررات اجرايى نرفته، بلكه در صدد ذكر مبانى كلى و فلسفى آن بوده و دنبال اثبات رئيس اول چنين جامعه اى رفته است كه او طبعاً قوانين را از خداوند دريافت مى كند.

/ 217