تامس مور از سياستمداران كاتوليك مذهب انگلستان در قرن شانزدهم است. او در كتاب خود به نام يوتوپيا، پس از انتقاد پرشور از اوضاع اجتماعى و اقتصادى اروپا و به ويژه انگليس، شهرى خيالى را طرح نموده و با زبانى طنز آميز، حل مشكلات مردم را در آن مى جويد.كلمه «يوتوپيا» يا «اتوپيا» را او از ريشه يونانى و به معناى «هيچستان» يا «ناكجاآباد» برگرفته است. او در مدينه مورد نظر خود، مالكيت خصوصى و پول را لغو مى كند؛ براى هر كشاورز، فقط دو سال كار كافى مى داند و مردم هم اگر روزى شش ساعت كار كنند، همه نيازهايشان برطرف مى شود. زنان در مدينه فاضله او، يا كار نمى كنند، يا مردانشان به استراحت مى پردازند. زمامدار مادام العمر انتخاب مى شود، مگر آن كه احتمال يكّه تازى در مورد او رود. «مور» در مورد اخلاقيات يوتوپياى خود معتقد است:مردم از قمارهاى فاسد كننده احمقانه بى خبرند، از جمله بازى هاى آنها نبرد بين رذيلت ها و فضيلت هاست... ميخانه و روسپى خانه اى در كار نيست؛ امكانى براى فساد و جايى براى پنهان شدن و ديدارهاى پنهانى نيست و همه چشم در چشم هم زندگى مى كنند.مردم اين شهر، از ميان همه لذت ها، به ويژه به لذت هاى روحى روى مى آورند و در ميان لذت هاى بدنى، سلامت را از همه والاتر مى دانند. جزاى سخت ترين جنايت ها، برده شدن است و اين كار براى دولت هم سودمند است. چه كسى جرأت دارد كه عدالت اهل يوتوپيا را با عدالت ديگر ملت ها بسنجد؟ «مور» در زمينه روابط خارجى ساكنان اين شهر آرمانى مى گويد:اهل يوتوپيا در گذشته بعضى همسايگانشان را يارى كرده اند، تا خود را از چنگ جبّاران برهانند؛ اين همسايگان چنان شيفته فضايل آنها شده اند كه با خشنودى از آنها درخواست كرده اند مردانى را بفرستند تا برايشان فرمانروايى كنند.چه شهر مطلوبى و چه ساكنان تربيت شده و با فضيلتى! اما افسوس كه محل جغرافيايى آن در هيچ نقشه اى قابل كشف نيست! او مانع تحقق اين نظام را «غرور» بنى آدم مى داند و بس، و شرارت هاى ديگر را مولود آن مى شمارد. او نام روايتگر اين مدينه را «رافائل» گذاشته كه به معناى «ياوه سرا» است و در پايان كتاب اقرار مى كند كه نمى تواند حرف هاى رافائل را باور كند.