پيشينيان، دانش را به حكمت نظرى و حكمت عملى تقسيم مى كردند و سياست را جزئى از حكمت عملى مى دانستند. «افلاطون» (متوفاى سال 347 ق.م.) در سياست، بر اخلاق تكيه كرده و استقرار دولت را منوط به فضايل اخلاقى مى دانسته و تنها فيلسوف را لايق براى حكومت بر جامعه تصور كرده و وظيفه اصلى دولت را تعليم و تربيت مردم اعلام نموده است. او آنچه را در زمينه سياست بيان داشته، خيال و آرزو و امرى غير عملى شمرده است.«ارسطو» (متوفاى 322 ق.م.)، بر خلاف افلاطون، نه جامعه، بلكه فرد را اصيل مى داند و مالكيت شخص را ضرورى مى شمارد و بردگى را لازم دانسته و علت آن را برترى يونانيان بر ساير ملل ذكر مى كند، به طورى كه آنان سزاوارند از خدمات بلاعوض سايران برخوردار شوند. او بر خلاف استاد خويش، فيلسوف را مقدم براى حكمرانى نمى داند و معتقد است كه زمامدار در برابر مردمْ مسؤول است. شكل حكومت را اعم از جمهورى، اشرافى و سلطنت موروثى، در گرو شرايط محلى و جغرافيايى ذكر مى كند و تأكيد دارد كه امر تربيت را نبايد به مردم واگذاشت، بلكه وظيفه دولت است.پس از فروپاشى تمدن يونان، علم و حكمت از اسكندريه سرمى زند، با اين تفاوت كه ديگر توجه به حكمت رنگ مى بازد و علومْ تفكيك مى شوند و روميان توجه خود را به سياست و كشوردارى و فنون جنگ معطوف مى كنند. «سيسرون» يا «كيكرو» (متوفاى قرن اول ق.م.) از رجال بزرگ سياسى روم و بزرگ ترين خطيب آنها بوده است. او به تبعيت از «زنون» و ساير رواقيون، انسان را داراى تكيه گاه درونى و مستقل از شهر و محيط زيست خود مى دانست؛ منشأ قانون را طبيعت ذكر مى كرد كه آن هم برخلاف نظر افلاطون، براى همگان قابل كشف است و در انحصار فيلسوفان نيست و قانون طبيعى، منشأ عدالت است. از آن جا كه طبيعت و قانون حاصل از آن، براى همه مشترك مى باشد، سيسرون طرفدار دولت جهانى و مساوات و انترناسيوناليسم بود.نوافلاطونيان كه سرسلسله آنها حكيمى به نام «افلوطين» است، در حكمت يونانى تجديد نظر كردند. افلوطين اصلاً رومى بود و از يونانيان مصر و پلى بين تفكر يونانى و هِلنى (نوافلاطونى) محسوب مى شود؛ او بزرگ شده حوزه اسكندريه است. از دانشمندان ديگر روم «سنكا» مربى امپراتور خونخوار، نرون است. سياست نرون، در اوايل سلطنت او، تحت تأثير اين مربى حكيم، نرم و توأم با خوشرفتارى بوده است كه نشانگر تأثير تربيت در سياست است؛ گرچه نرون بر فضايل مربى خود حسد برد و او را بى رحمانه كشت و جنايات فجيع ديگرى در تاريخ به نام او ثبت است.