دورانت (م 1981)، كه يك دوره تاريخ بشر را از قرون قديم تا عصر ناپلئون نگاشته است و على القاعده بيش از گذشتگان، آمادگى طرح مدينه فاضله را دارد، زيرا طراحى هاى ديگران را در اين مورد در طول تاريخ، مطالعه كرده و به علل عدم قابليت اجراى آنها آگاه است؛ مهم تر آن كه، در فلسفه و تاريخ فلسفه نيز صاحب نظر است و تأليفاتى دارد؛ امتياز ديگرش، معاصر بودن او و نشو و نما كردن در جهان قرن بيستم و چشيدن طعم عصر تمدن و تكنولوژى و تسخير فضاست. اينك نظرى به اتوپياى فيلسوف و مورخ عصر خود مى اندازيم.او در ابتدا علم و اختراعات ناشى از آن را مى ستايد و به كشور خود، آمريكا، و هم پيمانان استعمارگر اروپايى اش، نظر تحسين آميز مى افكند كه چگونه به بركت چراغ جادوى علم، بشر را از فقر، جهل، مرض و تاريكى شب، نجات دادند و زمين را رونق بخشيدند و اكنون مى خواهند به ستاره مشترى اسلحه بفرستند.دورانت، سپس اين ترقى را نيمه راه مدينه فاضله مى داند و تربيت روحى را مشكل بغرنج و معماى حل نشده قرن حاضر معرفى مى نمايد و پول و سرمايه را مشكل گشاى آن نمى بيند؛ جمله «آناتول فرانس» ثروتمند و مرفّه را شاهد مى گيرد كه گفته است:اگر مى توانستيد به روح من پى ببريد، وحشت مى كرديد. در دنيا مخلوقى بدتر و پراندوه تر از من وجود ندارد.و با تعجب از او علت را مى پرسد: