بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
6 - خودباورى از ديگر عوامل مبارزه با هواى نفس و دورى از گناه، خوديابى و خود باورى است.اين معنا كه اگر انسان به قدر و منزلت خود پى برده و بداند كه مى تواند از حيث مقام و رتبه معنوى از ملائكه بالاتر رفته و به مقام خليفة اللّهى برسد، هيچ گاه خودش را اسير لذّت هاى نفسانى و دنيايى نمى كرد؛ تا چه رسد به انجام دادن كارهايى كه روح لطيف و نورانى خود را لكّه دار ساخته و دچار انحطاط گرداند؛ چه زيبا گفته است سعدى: رسد آدمى به جايى كه به جز خدا نبيندبنگر كه تا چه حد است مقام آدميت مگر آدمى نبودى كه اسير ديو ماندى كه فرشته ره ندارد به مكان آدميت اگر آدميان به مقام و منزلت خود پى مى بردند و مى فهميدند كه با ساير حيوانات از جهت كسب فضايل و انسانيّت تفاوت دارند، خود را اسير نفس نمى كردند؛ اگر چه همين انسان با رفتار و اعمال پست و حيوانى خود از چارپايان هم فرومايه تر و گمراه تر مى شود: كالأنعام بل هم اَضَلّ.بنابراين انسان داراى دو بُعد است: يكى به خوبى ها، زيبايى ها، انسانيت، قرب الهى و مانند آن و ديگرى به ظلمت، گمراهى، حيوانيّت، رذالت و امثال آن منتهى مى گردد.هر يك از اين دو، راه مخصوص به خود داشته كه انبيا و اولياى الهى آن را تبيين كرده اند.حال اين خود انسان است كه كدام راه را برگزيند: يكى به بهشت و ديگرى به جهنم ختم مى شود.منتها اگر كسى اعمال مربوط به هر دو راه را انجام دهد از هدف اصلى باز مى ماند و هرگز به سر منزل مقصود نمى رسد؛ اگر چه سرانجام نيز در يكى از اين دو جايگاه ماندگار خواهد شد.مسيرى كه انسان را به مقام قرب الهى مى رساند عمل به دستورهاى خداست كه توسط سفيرانش در اختيار انسان ها قرار گرفته است؛ يعنى عمل به واجبات و مستحبات و ترك گناهان و مكروهات.هم چنين عمل برخلاف اين دستور به عذاب جاودانه الهى ختم مى گردد.بنابراين، هيچ انسان عاقلى كه خود را باور كرده و به مقام انسانى خود واقف است به خاطر زندگى چند روزه دنيا و لذّت جويى ها، شخصيت حقيقى خود را لگدمال نمى كند و خويش را از رسيدن به مقام شامخ انسانى و جاودانى محروم نمى كند.در ذيل به نمونه اى از مبارزه با نفس توجّه نماييد: از زبان مرحوم ملاهادى سبزوارى چنين نقل مى كنند: وقتى كتاب المنظومه در علم فلسفه را نوشتم، نوعى احساس غرور و خودبينى در خود احساس كردم.خواستم اين احساس شيطانى را از خود دور سازم، لذا تصميم گرفتم به طور ناشناس در حوزه علميه اصفهان به عنوان خادم مشغول نظافت شوم.
مدتى كارهاى خدماتى آن جا را - از قبيل جاور كردن - انجام دادم.تا اين كه روزى هنگام نظافت حياط مدرسه، متوجه شدم كه چند طلبه دور هم نشسته و كتاب مذكور را مباحثه مى كردند، ولى مطلب كتاب را نمى فهميدند و هر كدام به نوعى تفسير مى كردند.جلوتر رفتم و بيشتر دقت نمودم، ديدم متوجه منظور من در كتاب نمى شوند، لذا به طور اشاره مطلب را به آنها فهماندم.همان لحظه مرا نشناختند، ولى بعداً به من مظنون شدند.منتها به محض اين كه نسبت به من مشكوك شدند از آن مدرسه رفتم و در حمام عمومى شهر مشغول كيسه كشى و كاركردن گشتم.پس از مدتى كه اين صفت رذيله به طور كلى از نفس من محو شد به حوزه علميه نجف اشرف برگشتم و مشغول تحصيل و تدريس شدم.آرى، انسان هاى فرهيخته نمى توانند بروز هواى نفس و صفت رذيله را در وجود خود تحمل كنند و به محض ظهور خواهش هاى نفسانى به مبارزه با آن برمى خيزند.از خدا مى خواهيم كه توفيق مبارزه با نفس و گناهان نفسانى به همه افراد جامعه اسلامى، مخصوصاً مديران و مسئولان كشور عنايت بفرمايد.