بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در اوايل جنگ به علت كمبود بنزين و صرفه جويى در آن، ايشان از منزلشان براى اقامه نماز جماعت به مسجد بازار كه نسبتاً راه زيادى بود با پاى پياده تشريف مى بردند.در اوج درگيرى هاى خلق مسلمان - كه به طرف خانه آيةاللّه مدنى هم تيراندازى مى شد - موقع غروب آيةاللّه مدنى مثل هر روز براى اقامه نماز جماعت آماده براى رفتن به مسجد مى شوند، محافظان و نزديكان جمع مى شوند و مى گويند: حاجى آقا امروز به مسجد نرويد، بيرون تيراندازى است.آيةاللّه مدنى مى فرمايند: من از شما اين توقع را نداشتم، اگر من به مسجد نروم، تضعيف روحيه مسلمانان كرده ام و من پيش خدا جوابى ندارم، چه جوابى به خداى خودم بدهم، بگويم خدايا به خاطر ترس از جانم بود، خدا مى فرمايد: اسلام و انقلاب كه از تو عزيزتر بود.آيةاللّه سيد اسداللّه مدنى آن روز زودتر از هر روز ديگر به مسجد تشريف مى برند و نماز جماعت را اقامه مى فرمايند.غذاى معظم له در كمال سادگى بود و سر سفره رنگارنگ نمى نشستند و اگر به آن دعوت مى شدند با اعتراض آن جا را ترك مى كردند و وقتى به مجلس عقد دعوت مى شدند، اگر پذيرايى بيشتر از يك رقم ميوه مى بود و يا مهريه عروس قدرى گران و بيشتر مى بود، ايشان آن جا را به عنوان اعتراض ترك مى كردند.شهيد آيةاللّه مدنى هر چند بيشتر اوقات، پول فراوانى در اختيار ايشان بود، ولى همچون فقيرترين مردم زندگى مى كردند و با اعمال خويش نمونه بارز اين جمله آقا اميرالمؤمنين على عليه السلام بودند كه فرموده اند: اِنَّ اللَّهَ تَعالى فَرَضَ عَلى أَئِمَّة الْحَقِّ أنْ يُقَدِّروا أنْفُسَهُمْ بِضَعفَةِ النَّاسِ كَيْلا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقيِرِ فَقْرُهُ ؛(1) و همانا خداى تعالى به پيشوايان حق واجب گردانيده كه خود را با مردمان تنگدست برابر نهند؛ تا اين كه فقير و تنگدست را پريشانى اش فشار نياورده و نگران نسازد.شهيد معظم با اين همه جلالت و لياقت شخصى، خويشتن را فانى در امام امّت مى دانست و بى نهايت به حضرت امام خمينى - متع الله المسلمين بطول بقائه الشريف - عشق مى ورزيدند و هر موقع مى خواستند از تبريز خارج شوند ابتدا از رهبر كبير انقلاب، امام امّت اجازه مى گرفتند و در طول زندگى خويش با اين كه به درجه اجتهاد رسيده بودند، به خود اجازه نمى دادند كه از خويشتن تبليغ نمايند؛ به طورى كه مى گفتند: دينم به من مى گويد، بايد امروز خودت را فراموش كنى و خود را زير پاى اين مرد؛ يعنى امام خمينى بگذارى تا يك قدم بالا بيايد و به دنبال ايشان حركت كنى.