ارج نهادن به اخلاق از جانب پيامبران - كه در گفتار و كردار آنان جلوه گرى دارد - از جايگاه والاى اخلاق در معارف توحيدى دين حكايت دارد.تا ريخ بشرى به دست مى دهد كه هيچ ملتى، منكر اخلاق و ضرورت اجتماعى آن نبوده و همواره مدافعان فضيلت هاى اخلاقى در هر سرزمينى مى زيسته اند و چراغ راهى براى تعالى سيرت انسانى برافروخته اند.سقوط تمدن ها و اقوام، حاكى از اين است كه فقدان ارزش هاى اخلاقى در حاكميت ها و مديريت هاى هر جامعه - كه خواه ناخواه به مردم سرايت مى كند - سبب انحطاط اجتماعى شده است.اساساً هر جامعه و نظامى، آن گاه در معرض تباهى و نابودى قرار مى گيرد كه زمام داران و كارگزاران از اخلاق و سيرت الهى فاصله بگيرند و طريق خود خواهى و قدرت طلبى را در پيش گيرند.از اين رو، پيامبران آمده اند تا اخلاق و مكارم اخلاقى را رواج دهند: انى بعثت لاُتمم مكارم الاخلاق ؛(169) قطعاً براى كمال اخلاقى مردمان برانگيخته شده ام.دراين جا بايد به يك نكته ادبى اشاره كنم: رسول اكرم صلى الله عليه وآله در بيانِ فلسفه بعثت، خود را مبعوث شده براى كمال اخلاقى مى خواند، نه اخلاق.مى دانيم كه مكتب هاى بسيارى از اخلاق و ضرورت آن در پيوندهاى جمعى، ياد كرده اند.حتى كمونيست ها - كه منكر خدا و آخرت و وحى اند - منكر اخلاق اجتماعى و حزبى نبودند.اكنون در اروپا مى نگريم كه اخلاق اجتماعى به عنوان يك ارزش و ملاك تلقى مى شوند.آنان اخلاق را ابزارى در جهت كام يابى هاى دنيوى مى شمارند و از هدف هاى محدود در چارچوب منافع يك مؤسسه يا مجموعه اجرايى فراتر نمى روند.در واقع به اخلاق بها مى دهند، چرا كه با كمك اخلاق مى توانند منافع فزون ترى كسب كنند و در رقابت هاى اقتصادى - جهانى فرصت هاى بيشترى را به دست آورند.اما پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله مى خواهد اخلاق بشرى را به نهايت رسانده و هدف هاى بزرگ ترى را نشان دهد.تعالى اخلاقى - كه ناظر به مقام انسان در خلقت پروردگار است - مورد نظر رسول اكرم صلى الله عليه وآله است.آداب معاشرت اجتماعى، از جمله سلام كردن و دست دادن، در غرب و شرق رايج است.مكارم اخلاق فراتر از اين سطح مى رود و سيرت انسان را تحت الشعاع قرار مى دهد.اخلاق تعليمى پيامبر، در حقيقت، اخلاقى بهره جسته از كرامت انسانى است كه خداوند متعال، آن را ويژه انسان ساخته است.