بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
گذشت و عفو در برابر بدى و آزار جاهلان، اصلى از مكارم اخلاقى است و بزرگوارى شخص را در حال قدرت مندى نشان مى دهد.و لى خوبى كردن در برابر خوبى ديدن، سلام گفتن در مقابل سلام شنيدن و مانند اين موارد، اخلاق است و اخلاق اجتماعى.قرآن كريم، سيماى بهره جستگان از مكارم اخلاقى را - كه هدف بعثت برشمرده شده - چنين ترسيم مى كند: عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما * و اذامروّا باللغو مرّوا كرام(170)؛ و بندگان خداى رحمان، كسانى اند كه روى زمين به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان، ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى دهند و چون بر لغو بگذرند، با بزرگوارى مى گذرند.مديرانى كه شيوه مهرورزيدن به نيروهاى انسانى مجموعه خود دارند و انتقادهاى صواب و ناصواب را تاب مى آورند و همواره مروت و مدارا دارند، بى شك به مديريت مطلوب دست يافته اند.فروتنى آنان، به خصوص در برابر افرادى كه نادان بوده و رعايت ادب نمى كنند، باعث شهرت آنان به نيكويى مى شود.فرمان پذيرى از چنين مديرانى، به سهولت ممكن خواهد بود و آنان را در برنامه ريزى ها مدد خواهد نمود.اما غرور و تنبيه نامناسب و غرض آلود، سبب مى شود كه افراد به لجاجت و ستيزه جويى و كم كارى و ناكامى مديران روى آورند و آنان را ناتوان در مديريت نشان دهند.بزرگوارى و گذشت در هنگام مشاهده پاره اى از عيب ها و عدم تفحص و تفتيش در زندگى خصوصى ديگران و خوددارى كردن از عيب جويى و تضعيف شخصيت همكاران يا فرودستان موجب حرمت نهادن آنان خواهد شد.تفاوت اخلاق عاميانه با اخلاق بزرگوارانه، در اين است كه در صورت اول، آدمى به دنبال نقطه ضعف هاى اين و آن شخص باشد، تابه هنگام تصفيه حساب هاى شخصى انتقام بگيرد.اما در صورت دوم، آدمى با وجود اطلاع از عيوب اخلاقى ديگران، سعى در پوشاندن و حتى اصلاح اخلاقى آنان دارد.چرا كه يك انسان بزرگوار، خود را تابع حق و كمال اخلاقى مى شمارد و مى كوشد كه پيامبر اسلام را سرمشق زندگى و مواضع اجتماعى اش قرار دهد.بى گمان مشاهده عينى بزرگوارى هاى اخلاقى، عناصر مستعد را از گرايش جاهلانه مى رهاند و پذيراى اخلاق متعالى مى سازد.امام سجادعليه السلام در مقام تعليم مكارم اخلاقى، به شخصى كه در محضر آن حضرت، از ديگرى بدگويى مى كرد، فرمود: واحفظ لسانك تملك به اخوانك ؛(171) زبانت را نگاه دار، تا بتوانى برادرانت را نگاه دارى.اگر شخص، زبان خود را نگاه دارد و ديگران را با سخن ها و اظهارهاى درست و نادرست، خوار نسازد، مى تواند مالك همه باشد.ناتوانى در تحمل برخى افراد و بدگويى در غياب آنان، آتش كينه و دشمنى را برمى افروزد و جامعه و محيط كار را به معركه نزاع و انتقام جويى بدل مى سازد.بى گمان در چنين شرايطى، نمى توان انتظار موفقيت در مديريت را داشت، چرا كه تفاهم جاى خود را به توهم و تضعيف يك ديگر داده است.