بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تقواى يك مدير، عبارت است از قانونى عمل كردن و چشم طمع نداشتن به اموال بيت المال و فروتنى در برابر مردم و ابراز وفادارى به نظام و انقلاب، بنابراين.تقواى كارگزاران، عرصه فراخ ترى نسبت به تقواى شهروندان عادى دارد.اينان قدرت و ثروت عمومى را در اختيار دارند و بى شك مسئوليت بيشترى خواهند داشت.تقوايى كه مديريت و خدمت گزارى مى طلبد، بسيار گسترده تر از تقوايى است كه كاسب يا پزشكى دارد.مدير، در رأس يك مجموعه اجرايى قرار گرفته و مى تواند با خلاف كارى خود، مردم را به دين و نظام و انقلاب بد بين و متنفر سازد.بنابراين، مسئوليت كارگزاران، ارتباط تنگاتنگى با تقوا دارد و نمى توان از تقوا به عنوان يك معيار اساسى و تعيين كننده در گزينش كارگزاران چشم پوشيد.بد نيست كه اشاره اى به ريشه لغوى تقوا كنيم و قدرى دقيق تر و علمى تر با اين اصل مهم، آشنا شويم.تقوا، از وقى است.و قايه، يعنى حفظ كردن.از اين رو، تقوا را بايد مصونيت نفس در برابر آفت ها دانست.هر چه دامنه مسئوليت و خدمت آدمى، فزون تر شود، آفت پذيرى اش گسترده تر مى شود.تقوا، عامل مصونيت است؛ يعنى با مدد گرفتن از اين اصل اخلاقى، مى توان خويشتن را در پرتگاه هاى نفسانى حفظ كرد.در حقيقت، تقوا، همان حفظ كردنِ ايمان و اسلام است.يك كارگزار با تقوا، بايد بداند كه چه مى نويسد و چه مى كند و عزل و نصب او، بر چه پايه است؟ كسانى كه بى محابا دست به تغيير در اداره و سازمان مى زنند و بسا افراد خدمت گزار را دل سرد مى كنند و مجموعه اجرايى را تضعيف مى كنند، بهره اى از تقواى الهى نبرده اند؛ در واقع، مردن و قيامت را باور نكرده اند.در اين جا بايد از شيخ مرتضى طالقانى قدس سره ياد كرد.و ى در شب آخر، با شاگردان خود ديدار و وداع مى كند و به خادم خودش مى گويد: ديگر مرا نمى بينى.فردا صبح كه درِ حجره شيخ را زدند، صدايى نشنيدند.