اخلاق کارگزاران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق کارگزاران - نسخه متنی

جواد خالقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

7.
حب نفس بزرگترين دام ابليس پسرم! براى ماها كه از قافله (ابرار) عقب هستيم، يك نكته دلپذير است و آن چيزى است كه به نظر من شايد در ساختن انسان كه در صدد خود ساختن است، دخيل است .

بايد توجه كنيم كه منشأ خوش آمد مااز مدح و ثناها و بدآمدنمان ازانتقادها و شايعه افكنى ها، حب نفس است، كه بزرگترين دام ابليس لعين است.

ماها ميل داريم كه ديگران ثناگوى ما باشند، گرچه براى ماافعال ناشايسته و خوبيهاى خيالى را صد چندان جلوه دهند و درهاى انتقاد، گرچه به حق، براى ما بسته باشد، يا به صورت ثناگويى درآيد.
(26)

8.
زبان سرخ سرسبز دهد بر باد دخترم! آفات زياد بر سر راه است.

هر عضو ظاهر و باطن ما آفتها دارد كه هر يك حجابى است كه اگر از آنها نگذريم به اول قدم سلوك الى الله نرسيديم .

به بعض آفات اين عضو كوچك واين زبان سرخ، كه سرسبز بر باد دهد و آن گاه كه ملعبه شيطان است و آلت دست او، جان و روح و فؤاد را تباه كند، اشاره مى كنم: ازاين دشمن بزرگ انسانيت و معنويت غافل مشو.

گاهى كه در جلسات انس با دوستان هستى خطاهاى بزرگ اين عضو كوچك را آن قدر كه مى توانى شمارش كن و ببين با يك ساعت عمر تو،كه بايد صرف جلب رضاى دوست شود، چه مى كند و چه مصيبتها به بار مى آورد كه يكى از آنها: غيبت برادران و خواهران است .

دخترم! نگاهى كوتاه به آنچه درباه غيبت و آزار مؤمنين و عيب جويى و كشف سرّ آنان و تهمت آنان وارد شده، دلهايى را كه مهر شيطان بر آنها نخورده مى لرزاند و زندگى را برانسان تلخ مى كند.

اينك، براى علاقه اى كه به تو واحمد دارم، توصيه مى كنم از آفات شيطانى، خصوصا آفتهاى بسيار زبان خوددارى كنيد و همت به نگهدارى آن كنيد.

البته در آغاز قدرى مشكل است، لكن با عزم واراده و تفكر در پى آمدهاى آن آسان مى شود.

از تعبير بسيار تعبير كننده سرزنش دهنده قرآن كريم عبرت بگير(27) كه مى فرمايد: ولا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميت(28).

9.
يأس و غرور دو پرتگاه مخوف سالك اى دخترم! مغرور به رحمت مباش كه غفلت از دوست كنى و مأيوس مباش كه خسرالدنيا والآخره شوى.
(29)


10.
اسارت نفس و شهوات آن اى عزيز! مغرور مشو و بدان كه تاانسان در قيداسارت نفس و شهوات آن است و سلسله هاى طولانى شهوت و غضب در گردن اوست، به هيچ يك از مقامات معنوى و روحانى نايل نمى شود و سلطنت باطنيه نفس واراده نافذه آن بروز نمى كند و مقام استقلال و عزت نفس، كه از بزرگترين مقامات كمال روحانى است در انسان پيدا نمى شود.

سلسله هاى پيچ در پيچ شهوات و هواها را پاره كن و كُند قلب را بشكن وازاسارت بيرون بيا و دراين عالم آزادانه بزيست تا در آن عالم آزاد باشى وگرنه صورت اين اسارت را در آن جا حاضر خواهى ديد و بدان كه آن طاقت فرساست.

اولياء خدا، با آن كه از اَسر و رقيت به كلى خارج شده بودند و به حريت مطلقه نايل بودند، بااين حال، دلهاى آنها چنان لرزان بود واز عاقبت امر چنان ناله مى كردند و جزع مى نمودند كه عقول متحيراز آن است.
(30)


11.
عصبيت و نخوت حجاب غليظ سكوت ازاحاديث شريفه اهل عصمت و طهارت عليهم السلام استفاده مى شود كه خلق عصبيت از مهلكات و موجبات سوء عاقبت و خروج ازايمان است و آن از ذمائم اخلاق شيطان است
كافى فى الصحيح عن ابى عبدالله، عليه السلام قال: ان الملائكه كانوا يحسبون ان ابليس منهم و كان فى علم الله انه ليس منهم، فاستخرج ما فى نفسه با لحميّة والعصب فقال: خلقتنى من نار و خلقته من طين.

يعنى همانا ملائكه گمان مى كردند كه شيطان از آنهاست و در علم خدا چنين بود كه اواز آنها نيست، پس ظاهر شد آنچه در نفس شيطان بود، به حميت و عصبيت.

پس شيطان گفت: خدايا مرا خلق كردى از آتش و آدم را خلق كردى از گل .

پس اى عزيز بدان كه اين از خباثت شيطان است و اغلوطه آن ملعون و قياس باطل و غلطش به واسطه اين حجاب غليظ بود.

اين حجاب، كليه حقايق را از نظر مى برد، بلكه تمام رذائل را محاسن جلوه مى دهد و تمام محاسن غير را، رذيله نمايش مى دهد.
(31)



12.
عجب اعمال نيك را به باد فنا دهد اى برادر! در مكايد نفس و شيطان دقيق شو و بدان كه نمى گذارند تو بيچاره يك عمل خالص بكنى و همين اعمال غير خالصه را كه خداوند به فضلش از تو قبول كرده، نمى گذارند به سر منزل برسانى.

كارى مى كنند كه به واسطه اين عجب و تدلّل بى جا، همه اعمالت به باد فنا برود واين نفع هم از جيبت برود.

از خدا و رضاى او كه دورى هيچ، به بهشت و حورالعين هم نمى رسى سهل است، مخلد در عذاب و معذب در آتش قهر هم مى شوى.
(32)

/ 145