بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
با گذشت آن دوران ها و كسب تجربه ها و مشاهده ناكامى ها و كام يابى ها بيدار مى شود و آن همه را بازيچه هايى مى نگرد كه نفس اماره در نظر او جلوه داده است.لذت هايى كه آدمى به خاطر آنها، رنج ها كشيده و حسرت ها اندوخته و بسا باعث ستم و تجاوز به حقوق نزديكان و بندگان خدا شده، همه رنگ باخته اند.از طرف ديگر، اقدام هاى پسنديده، مانند تحصيل علم و تهذيب نفس و خدمت و احسان و ايثار، آثارى مبارك و مفيد بر جاى گذاشته اند.قرآن مجيد، در حالات متعدد از گناه به جهالت تعبير مى كند و گناه كاران را جاهلانى مى خواند كه به حقيقت و معرفت و تكليف بندگى شان پى نبرده اند.كسانى كه عالم و عارف به نفس و مقام رب مى باشند، هرگز حيات و جان خويش را به معصيت حق نخواهند آلود.انبيا و اوليا و صالحان، به يقين دريافته اند كه هر گناهى از نادانى و هوس و نفس پرستى انسان سر مى زند و عاقبت زشت و پشيمانى را به بار مى آورد.در داستان حضرت موسى و قوم بنى اسرائيل مى خوانيم كه خداوند آنان را فرمان مى دهد كه گاوى را بكشند. آنان مى گويند: آيا ما را به ريشخند مى گيرى؟(71) حضرت موسى مى فرمايد: اعوذ باللَّه ان اكون من الجاهلين(72)؛ پناه مى برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم. نادانى، آدمى را به نافرمانى و تجاوز پيشگى و آزار مردمان سوق مى دهد.كسى كه از نور علم و معرفت برخوردار است، دست به زشتى و بدى نمى آلايد.نفس اماره، آن گاه بر شخص مسلط و حاكم مى گردد كه جهالت بر ذهن و جان وى چيره شده باشد.انسان دانا و بصير، فرجام گناه را مى نگرد و خود را از لطف و امداد پروردگار و سعادت دنيوى و اخروى بى نصيب نمى سازد.نادان ها، ظاهر معصيت و لذّت هاى زودگذر را مى نگرند و وسوسه مى شوند و در دام نفس اماره و شيطان سقوط مى كنند.حضرت اميرعليه السلام، در كلام گهربارش، اين نكته را مى آموزد كه نمى توان تسليم نفس و تمايلات نفسانى بود و در عين حال بر سعادت دنيا و آخرت نايل گشت.تقوا پيشگى در نگاه آن حضرت، دست يابى به دانايى و شنيدن و فروتنى در پيشگاه خداوند متعال و كوشش نيك و توبه و تبعيت از رسول و شريعت است: فاتقوا اللَّه تقيه من سمع فخشع، و اقترف و وجل فعمل، و حاذ رفبادر، و ايقن فاسحن، و عبر فاعتبر، و خدر فازدجر و اجاب فاناب، و رجع فتاب، و اقتدى فاحتذى، وارى فراى، فاسرع طالبا و نجاها ربا، و أطاب سريرة، و عمر معادا ؛(73) پس، از خدا همچون كسى بترسيد كه شنيد و فروتنى كرد، گناه ورزيد و اعتراف آورد، ترسيد و به كار پرداخت، پرهيز كرد و پيش تاخت، يقين كرد و نيكى ورزيد، پندش دادند و به گوش جان خريد، ترساندش و نافرمانى نكرد، دعوت را پذيرفت و به خدا رو آورد، بازگشت و توبه كرد، پى راهنما افتاد و بر نهادِ او كار ساخت،[شريعت ] را به او نشان دادند و آن را ديد و شناخت، پس خواهان بشتافت و گريزان رهايى يافت.سود طاعت را ذخيره ساخت و درون از آلايش بپرداخت و بازگشت گاه آن جهان را آباد كرد.بى كارى و گناه اسلام به كار اهميت بسيار داده و مسلمانان را به فعاليت و كسب رزق از راه دست رنج خويش تشويق كرده است.