بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مقصود اين است كه نبايد به تنبلى عادت كنيم و جوانى و عمر خود را تباه كنيم.برخى بزرگان در حال راه رفتن، مشغول اذكار بودند و به حمد و ستايش خداوند، يا درود بر پيامبر و ائمه اطهار مى پرداختند.بعضى مشغول تفكر در آيات انفسى و آفاقى حق تعالى بودند و بر معرفت خود مى افزودند.عالمانى هم در حال رسيدگى به خانواده هاى كم بضاعت يا عيادت بيماران و سالخوردگان بودند.شيطان، بى كارى، را به خصوص در جوانان چراگاه مساعدى مى بيند و آنان را وسوسه مى كند كه خيال و فكر و نيت فاسد پيدا كنند.گناهانى كه در بى كارى به وجود مى آيد، در نفس ريشه مى دواند و نجات آدمى را مشكل مى سازد، چرا كه شخص بى كار و مصرف كننده، نمى انديشد و سعادت دنيا و آخرت خود را فراموش كرده است.البته استراحت و رفع خستگى، با سعادت و ايمان فرد مغايرتى ندارد.هر فعاليتى، مخصوصاً انجام كارهاى سنگين و توان فرساد، زمانى را براى تجديد قوا مى طلبد.مراد اين است كه خودمان را طورى تربيت كنيم كه با كار بيگانه نباشد و اهل بطاعت و فساد نباشيم.بسيارى افراد ديده مى شوند كه از حقوق بيت المال استفاده مى كنند، اما در عين حال تن به كار و خدمت نمى دهند.چنين كسانى، غالباً كسالت و بى حوصلگى را بهانه مى كنند.انسانى كه اهل فكر و طاعت و فعاليت است، هيچ گاه كسل نمى شود و كار را عامل سلامت جسم و بهداشت روان خود و خانواده و جامعه برمى شمارد.عادت به بى كارى، بى حوصلگى و افسردگى و فقر و ذلت را مى افزايد و جامعه را از نشاط و عمران و استقلال و معنويت بى نصيب مى سازد.نفس اماره و شيطان بر اشخاص بى كار و كسل، سلطه بيشترى داشته و به آسانى آنان را به طرف خسران و شقاوت سوق مى دهند.كمال گرايى و نجات از مهلكه گناه براى رهايى از دام هاى نفسانى و پليدى هاى گناه، بايد به دنبال كمال باشيم.خداوند، ما را براى چه خلق كرده است؟ براى اين كه بنده شايسته و خيرخواه و خدمت گزار بندگانش باشيم.بنابراين، نبايد وسيله اى را هدف و غايتِ كوشش خود سازيم و از مسير فطرت و خلقت خارج شويم.هواپرستى باعث مى شود كه هدف هاى متعالى را ازياد برده و از سعادت دنيوى و اخروى محروم شويم.پول و ثروت و موقعيت اجتماعى، در جاى خود پسنديده است و آدمى را از احتياج به ناكسان و اثرپذيرى از فرومايگان و تبه كاران مى رهاند.با اين همه، نمى توان دنيا را هدف قرار داد و مثل قارون در فكر زراندوزى بود.نفس امارّه وادار مى كند كه مداوم در پى افزايش ثروت يا مقام و موقعيت برجسته اى باشيم؛ هر چند به دست آوردن همه اينها به قيمت نابودى ايمان و خروج از صراط بندگى و تقوا و فلاح باشد.حضرت اميرعليه السلام كه فرمود: من از هوس پرستى در ميان شما مسلمانان هراس دارم، بدين خاطر بود كه جامعه اسلامى براثر دنيا زدگى و خودخواهى و زراندوزى، خدا و آيات او را از ياد خواهد برد و اخلاق مردم تباه خواهد شد.در منظر اسلام، پول وسيله است، مقام وسيله است.كمال انسان در بندگى كردن و جلب خشنودى خداوند متعال است.بنده از مرحوم آية اللَّه بروجردى شنيدم كه مى فرمود: هر كس به خاطر رياست درس مى خواند، سفيه است.هر كار انسان، بايد براى خداوند و تقرب به حضرت او باشد تا كمال آدمى به دست آيد.نفس ما، خواسته هاى زيادى دارد، اگر پيروى كنيم به سعادت و رستگارى خويش دست نخواهيم يافت.