بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
از تأمل در اين آيات شريف چنين برمى آيد: سعادتِ واقعى هر انسانى در ايمان و عبوديت اوست.فلاح و رستگارى مؤمنان، در يك كلمه خلاصه مى شود كه همانا عبوديت است.سيماى اهل ايمان، نشان مى دهد كه آنان به تحولى شگفت و اساسى در باطن و رفتار خود دست يافته اند.خشوع مؤمنانه از يك طرف و پيراستگى از لغو در سخن و كردار و زكات و عفاف و امانت دارى از طرف ديگر، مؤمنان را كسانى مى نماياند كه از مهلكه نفس اماره رهيده و خود را ساخته اند.بدون شك، اگر عبوديت و سعى مؤمنانه وجود نداشت، اهل ايمان به غيب نمى توانستند در مخالفت با خواسته هاى نفسانى پيروز شده و انصارِ حضرت رسول صلى الله عليه وآله در جهاد با منافقان و كافران باشند.عمران بصرى در محضر امام صادق عليه السلام در بحارالانوار مرحوم علامه مجلسى، به نقل از مرحوم شيخ بهايى و مرحوم شهيد اول آمده است: مردى به نام عمران بصرى كه 94 سال داشت به مدينه رفت و مدتى پاى درس مالك بن انس بود و بعد خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيده است.او مى گويد: حواسم را جمع كردم كه حرف ها را خوب فراگيرم.امام عليه السلام درباره علم چنين فرمود: العلم ليس بكثرة التعلم بل العلم نور يقذفه اللَّه فى قلب من يشاء ؛(78) دانش به فزونىِ يادگيرى نيست، بلكه علم همان نور است كه خداوند در دل هر كس كه بخواهد مى افكند.جهاد اكبر و تزكيه نفس، بدون نور خدايى علم، ممكن نيست.نور حضرت حق، پيش پاى انسان را روشن مى كند تا او سراب را تشخيص دهد و فريب نفس اماره و شيطان را نخورد و دايم در تقرب و تخلق به اخلاق اللَّه باشد.در پرتو نور الهى است كه مى توان قلب و ذهن خود را از جهل و ظلمات نفسانى پاك ساخت و عالم و عارف به صفات جمال و جلالِ حق گشت.سالكان توحيد و عبوديت كه به مقامات عالى در عرفان و سلوك الهى دست يافته اند، توشه معرفت و علم حقيقى را اندوخته اند.به قول علامه مجلسى، اين معرفت، معرفت خاصى است كه خدا به انسان مى دهد.معرفتى كه با برهان به دست مى آيد، اطمينان قلب نمى آورد و عبوديت را فراهم نمى سازد.معرفت و علمى كه خداوند به افراد با تقوا لطف مى كند، نورانى تر و اطمينان بخش تر است؛ تا علم و معرفت اكتسابى و تحصيلى.آنان در صراط عبوديت، موفق ترند؛ تا كسانى كه از راه كتاب و مدرسه به علم نايل گشته اند.عمران بصرى عرض كرد: يا بن رسول اللَّه! حقيقتِ عبوديت چيست؟ حضرت صادق عليه السلام فرمود: حقيقتِ عبوديت سه چيز است: اول اين كه هر چه داريم، متعلق به خداوند متعال بدانيم، چون عبد مالك چيزى نيست: العبد ما فى يده بمولاه. (79) خداوند، توفيق داده كه ثروتى و قدرتى به دست آورده اى، بايد دانست كه اين نعمت ها به خدا تعلق دارد.اين باور سبب آسانى در انفاق مى شود و از طرفى، انسان را از مصرف در امور حرام باز مى دارد، نه فقط مال دنيا بلكه جسم و جان آدمى متعلق به پروردگار است و نمى توان به ميل نفس اماره اعضاى خود را به كار گرفت.حقيقتِ عبد و بنده بودن اين است كه انسان خود را مالك چيزى نداند و نفس را در جهت رضوان خداوند به كار گمارد؛ تا بتواند از آسيب رسانى خواسته هاى نفسانى، خويشتن را سالم نگاه دارد و به كمال نفس نايل گردد.