اخلاق کارگزاران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق کارگزاران - نسخه متنی

جواد خالقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رفتم آب آوردم، اما تا رسيدم به خواب رفته بود، سرپا و آب به دست ايستادم و او را بيدار نكردم كه مبادا ناراحت شود تا اين كه خودش بيدار شد.و قتى قضيّه را دانست در حق من دعا كرد و من هر چه دارم از او دارم.

آرى، خدمت به انسان هاى نيازمند باعث مى شود كه خداوند هم مشكلات آن اهل خدمت را برطرف مى كند.

خلوص نيّت و تلاش ها را در جهت خدا قراردادن هم باعث مى شود كه انسان به مقامات والا دست يابد و خودش منشأ آثار الهى گردد.

نقل است كه همين بسطامى همسايه اى داشت كه مسلمان نبود و در طبقه اى پايين از خانه بسطامى قرارداشت و از خانه بسطامى آب به خانه اش چكه مى كرد، اما به بسطامى نمى گفت.

يك روز مريض مى شود و بسطامى به عيادتش مى رود و مى بيند كه مدام ظرفى پر مى شود و آن را خالى مى كنند.

بسطامى ناراحت مى شود و مى گويد: چرا به من نگفتيد كه چاره اى بكنم و خانه را تعمير كنم كه آب اضافى خانه ما، خانه شما را خراب نكند.

آن شخص مى گويد: ديدم خالى كردن اين آب آسان تر از اين است كه به شما تذكر دهم و شما را بيازارم.

ابو يزيد بسطامى بعد از ديدن اين موقعيّت او را به اسلام دعوت مى كند.

شخص در ابتد نمى پذيرد، اما بعد از مدّتى شهادتين را مى گويد و مسلمان مى شود و قبل از آن كه بتواند عملى انجام دهد از دنيا مى رود در حالى كه يك مسلمان واقعى بود.

اما آيا ما كه سال ها عبادت خدا كرديم مى توانيم ادعا كنيم مسلمان واقعى هستيم؟ آيا حق همسايه را مراعات مى كنيم؟ آيا به زيردستان ظلم نمى كنيم و حقشان را ادا مى كنيم؟! همه اينها با غلبه بر هواى نفس ميسّر و ممكن است و الاّ ممكن نيست.

مسئله ديگر آن است كه داراى عمل خير باشيم يعنى پيوسته تلاش كنيم در حق خدا و بندگان او اهل خير باشيم.و ظايف دينى خود را به درستى انجام دهيم.

حال اگر كارى از دست ما برمى آيد نبايد كوتاهى كنيم كه خداوند از ما انتقام خواهدگرفت.

شخصى به شدّت مريض مى شود و فرزندش و همسايگان به سراغ طبيب مى روند تا او را نزد مريض ببرند.

چون شب هنگام بود دكتر مى گويد من شب جايى نمى روم.

هر چه اصرار مى كنند كه وضع مريض خوب نيست، اعتنا نمى كند.

از قضا چند روز بعد خود دكتر به دل درد مبتلا مى شود و با افتادن به روى فرش هاى خانه بعد از چند روز مى ميرد.

معلوم مى شود كه اين درس تنبيه از جانب خداست كه كارى از دست بنده اى بر مى آيد، اما انجام نمى دهد: ان ربك لبالمرصاد(143)؛ پروردگار تو در كمين است.

البته گاهى توفيق شامل حال انسان مى شود تا توجه پيدا بكند و به سوى او بازگردد و گاهى اوقات هم نمى شود و انسان گرفتار دنيازدگى مى شود.

تأمل و دقّت بيشتر در اين حكايت ها نشان مى دهد كه خداوند چگونه به برخى افراد در سايه تلاش و مجاهدت و مبارزه نفس، مقام هاى والا داده است كه شامل هر كس نمى شود، مگر بندگانى كه در اين راه تلاش فراوان كرده اند و در خدمت مردم و همسايه و زير دستان و
بوده اند.

مديران و كارگزاران حكومت، بهترين موقعيت را براى خدمت به مردم و دستگيرى از ضعيفان و بى پناهان دارند.

آنان مى توانند با اين خدمات خود، گام هاى مؤثرى در راه رشد معنوى و تكامل روحى خويش بردارند.

خصيصه بارزِ يك مدير مسلمان آن است كه خدمت گزارى را سكوى مناسبى براى پرواز روح و پيمودن مراحل معنوى انتخاب كند نه موقعيتى براى زراندوزى و استفاده از امكانات و تبختر و فخر فروشى.

ممكن است در ذهن بعضى اين باشد كه ما شبانه روز، سرگرم كار اجرايى هستيم و فرصت چندانى براى تزكيه نفس نداريم.

اين پندار اشتباهى است، چرا كه در همان پست ها و مسئوليت هاى اجرايى مى توان رشد روحى و معنوى پيدا كرد؛ بدين صورت كه اولاً: در كارهايى كه از صبح تا به شام انجام مى دهيم نيت و انگيزه هاى خود را خالص كنيم.

هر چه نيت پاك تر باشد امكان صعودِ معنوى بيشتر فراهم مى شود.

ثانياً: در كارها خوب انديشه كنيم و سعى نماييم هركارى را سنجيده انجام دهيم ثالثاً: مواظبِ زبان و قلم خود باشيم؛ چه مى گوييم و چه مى نويسيم، آيا در اين گفتن ها و نوشتن ها خدا را در نظر داريم.را بعاً: مردم دوست و مردم دار باشيم؛ خصوصاً ضعفيان و بى پناهان را در نظر داشته باشيم.

يك مدير اگر به همين نكته ها توجه كند، در واقع همه اعمال و كردارش، ذكر خدا خواهد شد كه همين ذكرها، او را به تزكيه نفس و رشد معنوى مى رساند.

/ 145